وت شاپ بلاگ (دامپزشکی و دامپروری)

کتاب ، جزوه ، فیلم ، اپلیکیشن در زمینه دامپزشکی و حیوانات

وت شاپ بلاگ (دامپزشکی و دامپروری)

کتاب ، جزوه ، فیلم ، اپلیکیشن در زمینه دامپزشکی و حیوانات

وت شاپ بلاگ (دامپزشکی و دامپروری)
فروشگاه دامپزشکی و دامپروری
اپلیکیشن دامپزشک همراه
آخرین نظرات

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دامپروری» ثبت شده است

کمبود آهن در طیور

( Iron deficiency )

با توجه به مقدار تراکم این فلز (به طور متوسط 50mg درکیلو گرم وزن زنده)، جزء عناصر بینابین نیز در نظر گرفته می شود. بیش از 90 درصد آهن بدن به صورت ترکیب با پروتئین ها است. مهمترین پروتئین بدن که حاوی آهن میباشد هموگلوبین خون بوده که در حدود 0.34 درصد آن را آهن تشکیل می دهد.

آهن در ترانسفرین (پروتئین سرم خون) به عنوان ناقل قرار دارد. این پروتئین در عمل انتقال آهن از بخشی به بخش دیگر بدن دخالت میکند.

فریتین پروتئین شکل ذخیرة آهن بوده که به رنگ قهوه ای در کبد، طحال، کلیه و مغز استخوان وجود دارد و حاوی 20 درصد آهن می باشد. این پروتئین یکی از اشکال ذخیره آهن به شمار می آید.

هموسیدرین ترکیبی مشابه فریتین بوده و تا 35 % آنرا آهن تشکیل میدهد.

آهن جزئی از آنزیمهای فعال بدن از قبیل کاتالاز، پروکسیداز، فنیل آلانین هیدروکسیداز می باشد.

منابع آهن :

به استثنای شیر که از آهن فقیر است این عنصر در اکثر مواد غذایی یافت میشود.

این عناصر در منابع گیاهان پربرگ و سبز، بیشتر بقولات و پوسته دانه ها، و غذاهای با منشاء حیوانی نظیر گوشت، خون و پودر ماهی به خوبی یافت میگردد.

مکانیسم جذب آهن :

جذب آهن تا حدود زیادی مستقل از منبع غذایی بوده و به کمک مکانیسمی موسوم به مانع مخاطی ( Mucosal block ) مطابق احتیاجات حیوان صورت میگیرد.

این نظریه مبتنی بر وجود مکانیسم تنظیم کننده ای است که بوسیله سلولهای مخاطی مجاری گوارشی اعمال شده و از جذب مقادیر بیش از حد لزوم آهن ممانعت به عمل می آورد، به این نحو مقدار جذب تا حدود زیادی تحت کنترل نیازمندی بدن قرار می گیرد. بر طبق این نطریه سلول های مخاط معده و روده آهن را جذب و آن را تبدیل به فریتین میکنند ، پس از اینکه سلولهای مزبور از لحاظ فیزیولوژیکی از فریتین اشباع شدند عمل جذب متوقف گردیده و تنها بعد از آزاد شدن آهن از فریتین و انتقال آن به داخل پلاسمای خون مجددا از سر گرقته میشود.

اخیرا نظریه جدیدی نیز در این مورد ارائه شده و پیشنهاد میکند عاملی در شیرابه معده وجود دارد که مسئول اصلی تنظیم میزان جذب آهن میباشد.

نیاز حیوانات بالغ به جذب آهن کم است زیرا آهنی که از تخریب هموگلوبین حاصل میشود مجددا به مصرف تولید هموگلوبین میرسد ، تنها 10 درصد آهن موجود از بدن خارج میشود.

وجود آهن بیش از اندازه لازم در جیره غذایی میتواند باعث بروز اختلالاتی در دستگاه گوارش و همچنین کاهش جذب فسفر شود.

کمبود :

با توجه به این که بیش از نیمی از آهن بدن در هموگلوبین حضور دارد یکی از اولین پیامدهای کمبود آهن در بدن کم خونی است.

از سوی دیگرچون میزان آهن هموگلوبین پس از تخریب به مصرف دام می رسد به ندرت دچار کمبود آهن میشود.

گلبولهای قرمز حاوی هموگلوبین میباشند ، این سلولها دائما در مغز استخوان تولید شده و جانشین سلولهایی میشوند که در نتیجه کاتابولیسم از میان میروند. اگرچه مولکولهای هموگلوبین نیز به هنگام کاتابولیسم تخریب میشوند ولی آهنی که از آنها آزاد شده مجددا به مصرف سنتز هموگلوبین میرسد. به این ترتیب نیاز روزانه حیوان سالم به آهن معمولا ناچیز است.

چنانچه احتیاج به آهن افزایش یابد ، نظیر موارد خونریزی طولانی و حاملگی ، سنتز هموگلوبین احتمالا مختل شده و کم خونی بوجود می آید.

علائم :

کم خونی هیپوکرومیک - میکروسیتیم و کاهش غلظت آهن در پلاسما که از پیگمانتاسیون نرمال پر در نژادهایی که پر رنگین دارند جلوگیری میکند.

در مرغان تخم گذار کم خونی و کاهش جوجه در آوری مشاهده میشود .

جوجه هایی که هچ میشوند ضعیف و بیقرار هستند و با دریافت مکمل آهن بهبود پیدا میکنند.

vetshoop.ir

اپلیکیشن موبایل دامپزشک همراه

برای تهیه محصولات دامپزشکی و دامپروری ، کتابها و فیلم های آموزشی از قسمت زیر استفاده کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۲ ، ۱۳:۴۴
امین زمانی پور

محافظت از گرده افشان ها در برابر سمپاشی باغات و مزارع

نگهداری زنبورهای عسل به صورت تجاری فواید زیادی برای زنبورداران دارد. تولیدات متنوع و همچنین گرده­افشانی محصولات زراعی و باغی از مزایای نگهداری و پرورش زنبور عسل و حمایت از سایر گرده افشان ها است. حشرات گرده افشان، که زنبورها مهمترین آنها هستند، به میزان قابل توجهی به عملکرد و کیفیت محصولات کشاورزی به خصوص درختان میوه کمک می­کنند اما این گرده­افشان­ها در برابر آفت­کش­ها بسیار حساس هستند. باغات میوه به صورت معمول توسط ترکیبی از زنبوران وحشی و اهلی گرده­افشانی می­شوند. بیش از 500 گونه از زنبوران در دنیا وجود دارند که از این بین 30 تا 50 گونه برای گرده­افشانی از اهمیت بیشتری برخوردار هستند. محصولات کشاورزی از نظر نیاز به گرده افشانی متفاوت هستند اما بیشتر آنها  از جمله سیب، گیلاس، توت فرنگی و تمشک، اگر گل­های­شان توسط زنبورها بازدید شود، میوه­های بزرگتر و یکنواخت­تری تولید می­کنند. برای همه این محصولات، وجود زنبورهای سالم برای گرده افشانی ضروری است بنابراین محافظت از زنبورها در برابر خطر آفت­کش­ها بخش مهمی از تولید محصولات کشاورزی را تشکیل می­دهد. خطر سمی آفت­کش­ها ترکیبی از سمیت آفت­کش - توانایی ذاتی آن برای آسیب رساندن به زنبور - و میزان قرار گرفتن زنبور در معرض سم است. بنابراین، یک حشره‌کش کمتر سمی که مستقیماً روی زنبورهای جستجوگر مزرعه استفاده می‌شود، می‌تواند اثراتی مشابه باقی‌مانده‌های یک حشره‌کش بسیار سمی داشته باشد که روی علف‌های هرز گل‌دار پاشیده می­شود. به این دلایل، حفاظت موثر گرده‌افشان­ها چند جانبه است و بایستی استراتژی‌هایی را ترکیب نمود که قرار گرفتن در معرض سموم را به حداقل برساند.

هر چند تاثیر سموم شیمیایی به طور گسترده مورد مطالعه قرار نگرفته است، آفت‌کش‌ها می‌توانند اثرات منفی روی زنبورهای عسل داشته باشند بنابراین، زنبورداران، شرکت های سمپاشی و کشاورزان باید احتیاط­های لازم را برای کاهش قرار گرفتن در معرض آفت کش ها انجام دهند. در اولین مرحله تمرکز بر مراحلی است که زنبورداران می­توانند انجام دهند. زنبورها می­توانند تا حدود 8 کیلومتر از کلنی خود پرواز کنند، اما بیشتر پرواز آنها تا 5/3 کیلومتری کندو انجام می­شود. شعاع 5/3 کیلومتری منطقه بزرگی را شامل می­شود که تقریباً 8658 هکتار را پوشش می­دهد. از این سطح ممکن است برای مصارف مختلف از جمله کشاورزی، صنعتی، مسکونی، تفریحی و حمل و نقل استفاده کرد. در این سطح بسته به کاربری آن ممکن است انواع آفت­کش­ها استفاده شود. اصطلاح "آفت کش" شامل حشره کش ها، قارچ کش ها و علف کش­ها می شود اما ترکیباتی نیز به سموم شیمیایی اضافه می شوند که کاربرد سم را بهبود بخشند، این ترکیبات نیز ممکن است مخاطراتی برای گرده افشان های به دنبال داشته باشند. برای زنبورداران مهم است که بدانند کدام آفت‌کش‌ها می‌توانند روی زنبورهای در حال پرواز یا شهد، گرده، آب و بره موم که زنبورها جمع‌آوری می‌کنند تأثیر بگذارد و اقداماتی را برای کاهش قرار گرفتن در معرض این آفت‌کش‌ها انجام دهند. زنبورداران باید توجه داشته باشند که علاوه بر محصولات کشاورزی، مواد شیمیایی و آفت‌کش‌های مختلف در مکان‌های مختلف برای طیف وسیعی از موارد استفاده می‌شود. اغلب زنبوردار نمی داند چه زمانی از این آفت کش ها استفاده می­شود.

 

تاثیر زیست شناسی و رفتار گرده افشان بر پاسخ به آفت کش ها

اندازه بدن گرده افشان، محل  لانه یا کندو (ارتفاع یا دره)، فصل پرواز (در چه زمانی از سال حشره فعال است) و اجتماعی بودن (اعم از اینکه زنبور انفرادی یا اجتماعی باشد) همگی می‌توانند بر نحوه قرار گرفتن زنبورها و تأثیر آنها از آفت‌کش‌ها تأثیر بگذارند.

زنبورهای با جثه بزرگ، مانند زنبورهای عسل و زنبورهای بامبل، معمولاً می­توانند مسافت­های بیشتری را نسبت به زنبورهای کوچکتر در جستجوی منابع گرده و شهد پرواز کنند. در حالی که زنبورهای عسل تا چند کیلومتر در جستجوی  گل­های ارزشمند پرواز کنند، اما بسیاری از زنبورهای وحشی کوچک‌تر در جستجوی غذا از طول یک زمین فوتبال دورتر پرواز نمی‌کنند. زنبورهای بزرگتر نیز ممکن است نسبت به زنبورهای کوچکتر بتوانند سطوح بالاتری از آفت­کش‌های خاص را تحمل کنند، اما دامنه پرواز وسیع‌تر آنها به این معنی است که آنها سطح بیشتری را پوشش می­دهند و پتانسیل قرار گرفتن در معرض انواع وسیع‌تری از آفت‌کش‌ها را دارند.

ساختار اجتماعی زنبورها جنبه مهم دیگری است که نحوه واکنش آنها به آفت­کش-ها را تعیین می­کند. زنبورهای عسل نمونه کلاسیک زنبورهای اجتماعی هستند که دارای یک ملکه هستند که برای کلنی تخم‌گذاری می‌کنند و بسیاری از فرزندان ماده بالغ (کارگر) مراقبت از نوزادان و جستجوی شهد و گرده را بر عهده دارند. در مقابل، بسیاری از گونه‌های زنبورهای وحشی منفرد هستند، به این معنی که یک ماده بالغ منفرد تخم‌گذاری می‌کند، از فرزندان مراقبت می‌کند و جستجوگری انجام می‌دهد.

زنبورهای اجتماعی این مزیت را دارند که زنبورهای مزرعه زیادی در سراسر منطقه دارند. اگر برخی از زنبورها در حین جستجوی مزرعه بمیرند، کلنی احتمالاً زنبورهای دیگری را برای جایگزینی در دسترس خواهد داشت. اگر یک زنبور منفرد هنگام جستجوی غذا کشته شود، هیچ ماده بالغ دیگری نمی­تواند جای او را بگیرد.

 

اثرات آفت کش ها بر زنبورها:

کشاورزان از گروه های مختلفی از آفت­کش­ها از جمله حشره­کش­ها برای کنترل حشرات آفت، کنه­کش­ها برای کنه­های آفت، قارچ­کش­ها برای بیماری­های قارچی و علف­کش­ها برای علف­های هرز برای محافظت از محصولات خود استفاده می­کنند. این آفت­کش­ها ابزار مهمی برای مدیریت آفات در محصولات کشاورزی هستند، اما ممکن است برای زنبورها نیز خطرآفرین باشند.

 حشره­کش­ها، آفت­کش هایی هستند که به احتمال زیاد برای زنبورها سمی هستند. زنبورها زمانی در معرض            حشره­کش­ها قرار می­گیرند که این مواد به طور مستقیم بر روی آنها اسپری شود یا روی کندوها یا در نزدیکی کندوها ریزش کنند، هنگامی که زنبورها در تماس با باقیمانده های سمی روی سطح گیاه هستند، یا هنگامی که زنبورها در جستجوی غذا یا آب، مواد شیمیایی را جمع­آوری می­کنند. طبق توصیه های به عمل آمده و همانطور که در محدودیت‌های برچسب‌ها توضیح داده شده است، استفاده از حشره‌کش‌های سمی برای زنبورها طی شکوفه‌دهی محصول زمانی که زنبورها فعالانه در حال جستجوی مزرعه­ای هستند، ممنوع است.  

قارچ­کش ها، به طور کلی خطر محدودی برای زنبورها دارند و بنابراین استفاده از آنها در طول شکوفه دهی برای گرده­افشان­ها نسبتاً ایمن فرض می­شود با این حال، تحقیقات اخیر نشان می­دهد که برخی از قارچ­کش­ها، به تنهایی یا در ترکیب با سایر آفت­کش­ها، می­توانند اثرات مضر مستقیم یا غیرمستقیم بر زنبورها داشته باشند. آنها ممکن است رفتار جستجوگری زنبورهای بالغ را مختل کنند یا وقتی باقیمانده ها به کندوها بازگردانده می­شوند و به لاروها داده می­شوند، بر رشد زنبور عسل تأثیر می­گذارند. برای به حداقل رساندن قرار گرفتن زنبورهای بالغ و نابالغ در معرض قارچ­کش­ها، کشاورزان باید از شیوه­های مدیریت تلفیقی بیماری از جمله استفاده از مدل­های های اقلیمی برای تعیین زمان مناسب  کنترل بیماری در طول شکوفه دهی محصول پیروی کنند. گیاهان معمولاً در صبح گرده و شهد آزاد می­کنند و این ذخیره اغلب در اواخر بعد از ظهر تخلیه می­شود بنابراین، سمپاشی بین اواخر بعدازظهر تا صبح خیلی زود می‌تواند قرار گرفتن در معرض قارچ‌کش‌ها را برای زنبورهای جستجوگر مزرعه کاهش دهد. در مواردی که گزینه­هایی متعدد وجود دارد، قارچ­کش­هایی را با رتبه بندی خطر کمتر انتخاب کنید.

علف کش ها، سمیت مستقیم کمی برای زنبورها دارند اما می­توانند اثر غیر مستقیم داشته باشند. با حذف گیاهان گلدار در مزارع و اطراف آن، استفاده از علف­کش منجر به حذف منابع جایگزین شهد و گرده­ای می شود که زنبورها برای زنده ماندن به آن نیاز دارند. استفاده از علف‌کش هدفمند که علف‌های هرز گل‌دار را در مزارع کشاورزی حذف می­کند و در عین حال مناطقی از مزرعه را که اجازه رشد گل‌ها را دارند حفظ می‌کند، می‌تواند با ارائه یک رژیم غذایی ترکیبی از از گونه‌های گیاهی گلدار، برای جمعیت زنبورهای محلی مفید باشد. این امر به ویژه برای زنبورهای اجتماعی مانند زنبورهای بامبل، که برای ساختن کلنی­های خود نیاز به دسترسی طولانی مدت به منابع گلدهی دارند، بسیار مهم است.

ادجوانت ها و سورفکتانت ها، نیز می­توانند بر سلامت زنبور عسل تاثیر بگذارند. این مواد کمکی معمولاً به اسپری‌ها اضافه می‌شوند تا پوشش، نفوذ یا مقاومت آفت­کش­ها در برابر باران را بهبود بخشند و اثربخشی آنها افزایش یابد. موادی که کشش سطحی محلول اسپری را کاهش می­دهند، مانند روغن­ها یا مواد شوینده، باید با احتیاط استفاده شوند. اسپری با این مواد کمکی بیشتر به کوتیکول مومی زنبورها نفوذ می­کند و در نتیجه سمیت سایر مواد شیمیایی را افزایش می­دهد.

مخلوط آفت­کش­ها ممکن است از طریق اثرات هم افزایی باعث افزایش خطر برای زنبورها شود، که سمیت مخلوط را بیشتر از اجزای جداگانه می­کند. شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد قارچ‌کش‌ها می‌توانند حشره‌کش‌ها را برای زنبورها سمی‌تر کنند.

کاربرد آفت­کش­ها برای زنبورداران و تولید کنندگان میوه یک نکته مهم است زیرا هر دو نقش مهمی در حفظ جمعیت زنبورهای گرده افشان دارند. این امر مستلزم یک رویکرد یکپارچه برای مدیریت آفات توسط کشاورزان است که نیاز به کنترل حشرات هدف دارند در حالی که کمترین آسیب را به گرده افشان ها وارد کنند. زنبورها به بسیاری از مواد شیمیایی که برای کنترل آفات استفاده می‌شوند، حساس هستند، چه روی گیاهانی که برای جمع‌آوری شهد و گرده از آنها بازدید می‌کنند یا در مناطقی که در آن لانه‌سازی می‌کنند، استفاده گردند.

مدیریت گرده افشان­ها، به عنوان بخشی از یک استراتژی کلیIPM، می‌تواند به کشاورزان اجازه دهد تا آفات و بیماری‌های محصول خود را مدیریت کنند و در عین حال خطر برای گرده‌افشان را به حداقل برسانند.

 

سمیت زنبوران عسل در دنیا بیشتر ناشی از سموم زیر است:

  • سموم فسفره آلی (مانند آسفیت، آزینفوس متیل، کلرپیریفوس، دیازینون، دیمتوات، مالاتیون و متامیدوفوس)
  • سموم کارباماته (مانند کارباریل)
  • سموم نئونیکوتینوئیدها (مانند کلوتیانیدین، ایمیداکلوپرید و تیامتوکسام)
  • ·    پیرتروئیدها (مانند دلتامترین و لامبدا سیهالوترین).

 

 

راه های مسمومیت گرده افشان ها:

زنبورها به احتمال زیاد هنگام جستجوی شهد و گرده با آفت‌کش‌ها مواجه می‌شوند، اما راه‌های بالقوه زیادی بسته به نحوه استفاده از مواد شیمیایی و رفتار و اکولوژی زنبور عسل برای قرار گرفتن در معرض آفت‌کش‌ها وجود دارد:

  • قرار گرفتن در معرض مستقیم واضح­ترین راه بالقوه قرار گرفتن در معرض سموم است، زمانی که زنبورهای کارگر مزرعه در جستجوی غذا هستند یا هنگام استفاده از آفت کش روی محصولات گلداری که توسط زنبوران گرده­افشانی می­شوند یا هنگام استفاده از حشره­کش­ها برای سمپاشی علف­های هرز گلدار حاشیه مزارع زنبور مستقیماً در معرض سموم قرار می گیرد. این روش می تواند باعث آسیب فوری شود یا زنبور را بکشد یا باعث شود دوز بالایی از آفت­کش به کلنی بازگردانده شود.
  • تماس غیرمستقیم زمانی رخ می­دهد که آفت­کش­ها از مزارع مجاور گیاهان گلدار به روی آن گیاهان ریزش می­کنند. و زنبورها پس از سمپاشی با سطوح سمپاشی شده مانند برگ­ها یا گل­ها تماس داشته باشند. هنگامی که یک آفت­کش خشک شد یا در اثر قرار گرفتن در معرض نور خورشید و سایر عوامل محیطی تخریب شد، خطر آن برای زنبورها تا حد زیادی کاهش می­یابد. گاهی نیز زنبورها گرده­ها (مانند ذرت)، شهد (مانند پنبه یا نعناع)، یا سایر مواد را از محصولات سمپاشی شده که نیازی به گرده­افشانی زنبور عسل ندارند را جمع­آوری می­کنند و این امر به تماس غیر مسقیم زنبور با ترکیبات سمی منجر می­شود.

با این حال، برخی از آفت‌کش‌ها می‌توانند متابولیت‌های ثانویه‌ای را تشکیل دهند که هنگام تحلیل رفتن نیز مضر هستند. سمیت باقیمانده­ها برای زنبورها در بین ترکیبات شیمیایی متفاوت است و برای اکثر آفت­کش­ها به خوبی بررسی نشده است. آفت­کش­هایی که به سرعت در بافت گیاه جذب می­شوند نیز ممکن است منجر به قرار گرفتن غیر مستقیم در معرض کمتری شوند. ریزش و بادبردگی آفت‌کش‌ها با حرکت هوا از محصول مورد نظر به علف‌های هرز گل‌دار مجاور یا کندوهای زنبور عسل نیز می‌تواند منجر به خطر قرار گرفتن زنبورها در معرض سموم شود.

ریزش و بادبردگی را می­توان با استفاده از اسپری های ذرات درشت و با استفاده نکردن از آفت­کش­ها در شرایط وزش باد کاهش داد. همچنین مهم است که فرمولاسیون را با دقت انتخاب نمود زیرا ترکیبات مبتنی بر آب و روغن دارای ویژگی­های ریزش و بادبردگی متفاوت هستند.

در صورتی که کشاورزان و شرکت­های سمپاشی، مکان­ها و زیستگاه حساس گرده افشان ها و کندوهای عسل را بدانند، می­توان از ریزش و بادبردگی سموم به  سوی گرده­افشان­ها جلوگیری کرد. ارتباط مستقیم با زنبورداران در منطقه می­تواند این فرصت را برای آنها فراهم کند تا قبل از استفاده از سموم دارای سمیت برای زنبورها، کندوهای خود را ببندند یا آنها را منتقل کنند.

زنبورها همچنین ممکن است گرده یا شهد آلوده به آفت­کش را از گیاهان سمپاشی شده با آفت­کش­های سیستمیک جمع­آوری ­کنند.آفت­کش­های سیستمیک، از جمله بسیاری از حشره­کش های نئونیکوتینوئیدی، می­توانند به عنوان محلول پاشی استفاده شوند و سپس به صورت موضعی در بافت گیاه جذب شوند. همچنین می‌توان آن‌ها را روی خاک پاشید تا توسط ریشه‌های گیاه جذب و توسط سیستم آوندی گیاه توزیع شوند. این آفت­کش­های سیستمیک می­توانند برای کنترل شته­ها و سایر آفات مکنده بسیار موثر باشند، اما اگر در شهد یا گرده گیاهان یا مایع روده زنبوران بالغ یافت شوند، می­توانند به گرده­افشان ها نیز آسیب برسانند. برخی از حشره­کش­های سیستمیک برای زنبورها سمی­تر از سایرین هستند. علاوه بر این، سمیت خوراکی برخی از آفت­کش­ها به دلیل نحوه عملکرد آنها یا به دلیل اینکه آفت­کش به خوبی از سطح کوتیکول حشره عبور نمی­کند، بسیار بیشتر از سمیت تماسی آنها است.

آب های سطحی آلوده و نشت آفت­کش­ها دو منبع بالقوه دیگر در معرض قرار گرفتن زنبورها هستند زیرا زنبورهای عسل آب را برای تنظیم دمای کندو در هوای گرم جمع­آوری می­کنند. حفظ منابع آب تمیز در مزرعه و جلوگیری از نشت آفت­کش­ها راه­های مهمی برای جلوگیری از قرار گرفتن زنبوران در معرض آفت­کش­ها هستند.


 

چند نمونه از مکان‌های غیرکشاورزی که معمولاً از آفت‌کش‌ها استفاده می‌شود:

  • چمن کاری اطراف مناطق مسکونی و تجاری
  • باغ­های تولید گل و سبزیجات و سایر گیاهان غذایی
  • باغات درختان میوه و زینتی
  • زمین های ورزشی، پارک ها و مناطق تفریحی
  • سایت­های تصفیه آب و پسماند
  • محل دفن زباله
  • باغ­وحش­ها و محل نگهداری حیوانات اهلی
  • سمپاشی بهداشت عمومی برای حشرات ناقل بیماری ها
  • سمپاشی عمومی برای حشرات مهاجم

 

مسمومیت با آفت­کش­ها همیشه واضح نیست و ممکن است با عوامل دیگر اشتباه گرفته شود:

  • اثرات تأخیری و مزمن، مانند رشد ضعیف لاروها به سختی به مواد شیمیایی مخصوص کشاورزی مربوط می‌شود اما زمانی که گرده، شهد یا شان موم ذخیره شده با آفت‌کش‌ها آلوده شود، امکان‌پذیر است. کلنی­های به شدت ضعیف یا بدون ملکه ممکن است در زمستان زنده نمانند.
  • گیاهان سمی مانند شاه بلوط اسبی کالیفرنیایی (Aesculus californicaToxicoscordion venenosum، خربق کاذب سبز (Veratrum viride) و نوعی گون (Astragalus lentiginosus)  می­توانند به کلنی­های زنبور عسل آسیب بزنند و گهگاه آنها را از بین ببرند. بیماری های ویروسی، گرسنگی و سرمازدگی در زمستان می‌توانند علائمی ایجاد کنند که ممکن است با مسمومیت زنبور عسل اشتباه گرفته شود.


 

علائم و نشانه های مسمومیت زنبور عسل

  • مرگ و مشاهده بیش از حد زنبورهای در حال مرگ یا زنبوران خشک شده جلوی کندوها
  • عدم تعادل در کندو، اندازه بزرگ لاروها با تعدادی کم زنبور
  • افزایش حالت دفاعی (بیشتر حشره کش­ها)
  • عدم وجود زنبوران کارگر مزرعه روی محصولات گلدار (بیشتر حشره کش­ها)
  • گیجی، فلج و حرکات غیرطبیعی شامل تکان دادن شکم، لرزیدن سریع، به پشت افتادن (فسفره­های آلی، کلره­های آلی و نئونیکوتینوئیدها)
  • گیجی کارگران مزرعه و کاهش راندمان جستجوگری آنها (نئونیکوتینوئیدها)
  • وجود زنبورهای بی حرکت و بی حال که قادر به ترک گل­ها نیستند (حشره­کش­های متعدد)
  • استفراغ محتویات معده ( فسفره های آلی و پیرتروئیدها)
  • اجرای رقص های غیرعادی، دعوا یا گیجی در ورودی کندوها (فسفره­های آلی)
  • ظاهر شدن حالت خزیدن (زنبورها قادر به پرواز نیستند). زنبورها به آرامی حرکت می­کنند انگار که سرمازده شده اند (کارباریل)
  • لاروهای مرده، مرگ کارگران تازه ظاهر شده، رفتار غیر طبیعی ملکه مانند تخمگذاری با الگوی ضعیف (کارباریل)
  • کندوهای بدون ملکه (اسفیت، کارباریل، مالاتیون، متامیدوفوس)

 

اثرات سموم دفع آفات بر زنبورها

خطرات آفت کش ها برای زنبورها یک موضوع پیچیده است و بسیاری از آنها ناشناخته باقی مانده است. ما درک اولیه ای از اثرات تماس مستقیم آفت کش ها بر روی زنبورهای عسل بالغ داریم زیرا بررسی های زیادی در کشورهای اروپایی و ایالات متحده قبل از ثبت یک آفت کش انجام می شود. اطلاعات کمتری در مورد سایر جنبه‌های خطر آفت‌کش‌ها برای زنبورها، از جمله اثرات کشنده، اثرات مخلوط‌های شیمیایی و اثرات آنها بر سلامت لاروها و کلنی‌ها وجود دارد. در حال حاضر اطلاعات کمی در مورد اثرات آفت‌کش‌ها بر بیشتر گونه‌های زنبورهای وحشی وجود دارد اگرچه مطالعات نشان داده‌اند که برخی از آن‌ها نسبت به آفت‌کش‌های خاص حساس‌تر و برخی دیگر کمتر از زنبورهای عسل حساس هستند. ارزیابی خطرات مرتبط با قرار گرفتن در معرض واقعی میدانی  در حال انجام است و به افزایش دانش ما در مورد پیامدهای زمانی که زنبورها در معرض آفت‌کش‌ها در ترکیب با سایر آفت‌کش‌ها و همچنین با بیماری‌ها، کنه‌کش‌ها، متابولیت‌های ثانویه مضر، فلزات سنگین و بسیاری از موارد دیگر از جمله عوامل استرس زای محیطی قرار می‌گیرند، کمک می‌کند.

سمیت آفت کش ها برای زنبورها با مقدار LD50 برای زنبورهای عسل تعیین شده برای هر آفت کش منعکس می شود. این دوز کشنده ای است که 50 درصد زنبورهای عسل بالغ را در یک جمعیت معین از بین می برد و از مطالعات آزمایشگاهی به دست آمده است. این مقدار امکان مقایسه سمیت نسبی آفت کش ها را فراهم می کند. آنهایی که مقادیر LD50 بالاتری دارند ایمن تر از آنهایی هستند که مقادیر کمتر دارند.

زمانی که یک آفت کش برای زنبورها بسیار سمی است، برای استفاده در طول شکوفه دهی مجاز نمی باشد. سموم با مقادیر LD50  بین 2 تا 11 میکروگرم در هر زنبور عسل نسبتاً سمی در نظر گرفته می شوند. آفت کش هایی با LD50 بالای 11 برای استفاده در حضور زنبورها نسبتاً ایمن هستند. برچسب آفت‌کش باید حاوی اطلاعاتی در مورد محدودیت‌های استفاده در اطراف زنبورها باشد.

درک این نکته مهم است که خطر بالقوه یک آفت کش خاص برای زنبورها به مقدار ماده فعال استفاده شده و نحوه حرکت آفت کش در گیاه نیز مرتبط است. دوز استفاده برای سموم کنترل آفات می تواند از گرم تا کیلوگرم در هر هکتار متفاوت باشد، بنابراین میزان مصرف نیز تعیین کننده دوزی است که زنبورها ممکن است در معرض آن قرار گیرند. آفت‌کش‌ها ممکن است هنگام استفاده روی شاخ و برگ گیاه یا خاک رفتار متفاوتی داشته باشند. برخی از آنها روی سطح گیاهان باقی می مانند، برخی دیگر جذب می­شوند. دوز و رفتار شیمیایی همراه با سمیت ذاتی در ارزیابی خطر که محدودیت‌های استفاده از آفت‌کش‌ها را در طول شکوفه دهی گیاهان تعیین می‌کند، در نظر گرفته می‌شوند و این موارد در برچسب آفت‌کش بایستی منعکس ‌شود.

اثرات حاد زنبورهایی که معمولاً در یک رویداد در معرض یک آفت کش با سمیت بالا قرار می گیرند، ممکن است منجر به مرگ یا ناتوانی آنها شود که نتوانند به کلنی یا لانه برگردند. برای زنبورهای عسل، این امر در کاهش ناگهانی فعالیت جستجوگری در کندو منعکس می شود. اگر کندو مستقیماً در معرض قرار گیرد، ممکن است زنبورهای مرده نیز در ورودی کندو دیده شوند که مرده و توسط سایرین از کندو بیرون می افتند. برای آفت کش هایی که می توانند بر لارو زنبور عسل تأثیر بگذارند، مانند برخی از تنظیم کننده های رشد حشرات، اثرات قابل مشاهده ممکن است چند هفته پس از قرار گرفتن در معرض آن به تعویق بیفتد. برای زنبورهای وحشی، که بیشتر آنها منفرد و/یا ساکن خاک هستند، به طور کلی تشخیص علائم مرگ و میر زنبور عسل در رویدادهای مواجهه حاد دشوار است.

علائم مسمومیت زنبور عسل، که بین زنبورهای عسل و زنبورهای وحشی مشترک است، می‌تواند شامل افزایش قدرت دفاعی، بی‌حسی یا گیجی، بی‌حالی، فلج و/یا حرکات غیرطبیعی تند یا لرزان باشد. این علائم همچنین ممکن است شامل از دست دادن ظرفیت مسیریابی، کاهش برگشت زنبورهای جستجوگر به کندو باشند. زنبورها بسته به مواد شیمیایی که در معرض آن قرار گرفته­اند ممکن است علائم مختلفی را نشان دهند. برخی از این علائم همچنین با بیماری ها و انگل های داخلی مرتبط هستند، بنابراین مهم است که در صورت مشکوک شدن به مسمومیت، یک نمونه منجمد از زنبورهای مرده (یا در حال مرگ) را برای آزمایش آفت کش ارسال نمود.

اثرات مزمن ناشی از مسمویت با آفت کش ها بلافاصله آشکار نمی شود اما ممکن است بر رشد، حافظه یا حساسیت به بیماری­ها تأثیر بگذارند. این اثرات اغلب، هرچند نه همیشه، با قرار گرفتن مکرر در معرض دوزهای پایین مواد شیمیایی ظاهر می شوند. زنبورها از گل‌های بسیاری از گیاهان بازدید می‌کنند و کلنی‌های با عمر طولانی مانند زنبورهای عسل و زنبورهای بامبل می‌توانند در معرض ترکیبی از بقایای آفت‌کش‌ها در سراسر منظقه شامل مزارع، چمن‌زارها و باغ‌ها، علاوه بر کاربرد قارچ‌کش‌ها برای کنه واروآ قرار بگیرند. لاروهایی که از طریق غذای آلوده در معرض دوزهای پایین آفت‌کش قرار می‌گیرند ممکن است اثراتی را روی رشد خود تجربه کنند که بلافاصله آنها را از بین نمی‌برد اما عمر آنها و عمر کلنی را کوتاه می‌کند. تشخیص اثرات این نوع قرار گرفتن در معرض معمولاً سخت تر از اثرات حاد هستند.

 

 

جدول 1: گروه های سموم بکار رفته و اعلام خطر برای زنبورداران

اعلام احتیاط در صورت عدم وجود علائم سمیت باقیمانده طولانی مدت

اعلام احتیاط در صورت وجود علائم سمیت باقیمانده طولانی مدت

گروه آفت­کش

این ترکیب برای زنبورهایی که در معرض سمپاشی  مستقیم روی محصولات یا علف­های هرز در حال گلدهی قرار می­گیرند بسیار سمی است. این محصول را استفاده نکنید و اجازه ندهید سم از سایر مزارع و باغات روی محصولات یا علف­های هرز مورد تغذیه زنبوران منتقل شود.

این ترکیب برای زنبورهایی که در معرض سمپاشی مستقیم یا بقایای گیاهان و علف­های هرز در حال گلدهی هستند بسیار سمی است. اگر زنبورها در حال تغذیه و پرواز در مزارع یونجه هستند از این ترکیبات استفاده نکنید.

1: ترکیب بکار رفته شامل مواد موثره با LD50 حاد 2 میکروگرم یا کمتر برای زنبور است

این ترکیب برای زنبورهایی که در معرض سمپاشی  مستقیم قرار می­گیرند سمی است. این محصول را مادامی که محصول مورد تغذیه زنبوران است،  استفاده نکنید.

این ترکیب برای زنبورهایی که در معرض سمپاشی مستقیم یا بقایای گیاهان و علف­های هرز در حال گلدهی هستند سمی است. اگر زنبورها در حال تغذیه و پرواز در مزارع یونجه هستند از این ترکیبات استفاده نکنید.

2: ترکیب بکار رفته شامل مواد موثره با LD50 حاد بیش از  2 ولی  کمتر از 11  میکروگرم برای زنبور است

نیازی به اعلام خطر نمی­باشد

نیازی به اعلام خطر نمی­باشد

3: سایر سموم

 

برخی از مواد موثره آفت­کش­ها ممکن است زمانی که با هم مخلوط شوند برای زنبورها سمی تر شوند. به عنوان مثال، قارچ کش پروپیکونازول ممکن است سمیت لامبدا سیهالوترین را برای زنبورها افزایش دهد. تاثیر اکثر سورفکتانت ها و ادجوانت ها روی زنبورها بررسی نشده و همچنین ترکیبی از محصولاتی که ممکن است قبل از استفاده در سمپاش­ها مخلوط شوند، نیز نیاز به بررسی دارد. اکثر مقادیر سمیت باقیمانده (Residual Toxicity=RT) و سمیت باقیمانده طولانی مدت (Extended Residual Toxicity =ERT) که مدت زمان سمی ماندن آفت­کش­ها برای زنبورها را توصیف می­کنند مربوط به سموم دهه 1970 و 1980 هستند. محصولات و فرمولاسیون­های فعلی ممکن است دارای باقیمانده سمی قابل توجهی متفاوت از موارد ذکر شده باشند. باقیمانده سمی محصولات با ماده فعال یکسان، اما فرمول متفاوت، نیز ممکن است متفاوت باشد.

 

بهبودی زنبور عسل پس از مسمومیت با آفت­کش­ها

 اگر یک کلنی زنبور عسل جمعیت زیادی از کارگران مزرعه خود را از دست داده باشد، اما دارای لاروهای کافی و ذخایر کافی از گرده و عسل غیر آلوده باشد، ممکن است بدون هیچ مداخله­ای بهبود یابد. در این صورت زنبورها را بایستی به یک منطقه غیر آلوده منتقل نمود. اگر کارگران مزرعه اندک هستند آنها را با شربت شکر و جایگزین گرده تغذیه کنید و برای کمک به بهبودی، آب تمیز تهیه کنید. آنها را از گرما و سرمای شدید محافظت کنید و در صورت نیاز کلنی­های ضعیف را با هم ترکیب کنید. اگر آفت­کش در ذخیره گرده یا شهد به صورت انباشته شده باشد، مرگ لاروها و کارگران ممکن است ادامه پیدا کند تا کلنی از بین برود. بسیاری از آفت‌کش‌ها به آسانی به موم زنبور عسل منتقل می‌شوند و ممکن است نیاز به جایگزینی شان ها  با شان های جدید باشد و یا کندو را تعویض کنید. تعویض شان­های مخصوص لاروها در یک برنامه منظم (معمولاً 3 تا 5 سال) ممکن است از تجمع آفت­کش­ها تا سطوح مضر در موم­ شان لاروها جلوگیری کند.

کلنی­ها را توسط شربت شکر یک به یک (یا رقیق­تر) تغذیه کنید.. با توجه به اینکه استرس ناشی از سمپاشی می‌تواند موجب بروز بیماری نوزما شود، بهتر است به شربت شکر با نسبت 2-1 درصد سرکه سیب هم اضافه شود.

 

 

راه های کاهش مسمومیت زنبور عسل

همکاری زنبوردار و مزرعه دار

همکاری زنبورداران و مزرعه داران و باغداران موثرترین راه برای کاهش مسمومیت زنبور عسل است و عملیات گرده افشانی موفق با ارتباط خوب بین کشاورزان و شرکت های سمپاشی و زنبورداران قابل دسترس است. مذاکرات در طول زمستان و اوایل بهار می تواند روشن کند که چه تعداد کندو مورد نیاز است و چه زمانی و کجا زنبورها را در مزرعه قرار دهیم. ارتباط بین همسایگان نیز مهم است تا مطمئن شوید که قرار دادن کلنی مانع حرکت افراد و ماشین آلات نمی شود و از آسیب رساندن زنبورها به دلیل اسپری روی مزارع مجاور جلوگیری می کند. علت اصلی اغلب مسمومیت های زنبور عسل، فقدان اطلاعات یا آگاهی است در صورتی که قصد آسیب رساندن عمدی به کندوها وجود ندارد. اکثر برنامه های کنترل آفات را می توان به گونه ای تغییر داد که مسمومیت کمی برای زنبور عسل اتفاق بیفتد بدون اینکه هزینه یا مزاحمتی برای مزرعه داران و باغداران نیز ایجاد شود. زنبورداران و کشاورزان می توانند قرارهایی با هم داشته باشند:

  • عقد قرارداد و یا قرارهای شفاهی برای روشن کردن انتظارات از یکدیگر
  • مطمئن شوید که به طور واضح با همه طرفین ارتباط برقرار کرده و در مورد طرح های سمپاشی مطلع شوید تا مطمئن شوید که هیچ غافلگیری وجود ندارد.
  • اگر کندوهای زنبور عسل در ملک شما هستند، حداقل 48 ساعت قبل از استفاده از آفت کش با زنبوردار تماس بگیرید تا به زنبوردار فرصت داده شود تا کندوها را محافظت کند.
  • مکانی را برای کندوها در مزرعه انتخاب کنید که از ریزش و بادبردگی احتمالی سموم محافظت شود.
  • کندوها را در مکان های امن در داخل یا نزدیک به محل کاشت قرار دهید. توزیع کندوها در باغات بزرگ می تواند یکنواختی گرده افشانی را بهبود بخشد، اما این تنها در صورتی باید انجام شود که در زمانی که کلنی ها در باغات هستند، اقدامات ایمنی برای زنبورها رعایت شود.
  • بدانید که چه زمانی کندوها وارد باغ می شوند و چه زمانی از باغ منتقل می گردند. برای ایمنی زنبوردار و زنبورها، مطمئن شوید که کلنی ها در زمانی که ممنوعیت یا محدودیت ورود به محل سمپاشی وجود دارد، منتقل نگردند.

همچنین موارد زیر طی تماس های زنبوردار و کشاورز در نظر گرفته شود:

  • هماهنگی زمان کشت با تاریخ ورود و خروج کندوهای عسل
  • مسئولیت کشاورز برای محافظت از زنبورها در برابر مسمومیت
  • استفاده از روش های مدیریت آفات در سیستم کشت قبل از استقرار کندوها
  • تعیین آفت­کش­هایی که باید در زمانی که کندوها وجود دارند در یک محصول استفاده شود
  • منطقه حائل در نظر گرفته شده بین مناطق سمپاشی و کندوها
  • اطلاع­رسانی به کشاورزان همجوار از محل استقرار کندوها
  • استفاده احتمالی از آفت­کش­ها در محصولات مجاور
  • تعیین محل مناسب برای استقرار کندوهای زنبور عسل

 

نکات مورد توجه در عملیات سمپاشی برای حفاظت از زنبورهای عسل:

  • محل کندوها را شناسایی کنید و منطقه حائل مناسب بین مناطق سمپاشی و زیستگاه زنبور عسل را مراعات کنید.
  • در صورت امکان حشره­کش­هایی را انتخاب کنید که کمترین میزان سمیت را برای زنبورها داشته باشند.
  • از حشره­کش­هایی با باقیمانده سمی طولانی مدت برای زنبورها روی گیاهان در حال گلدهی استفاده نکنید. در صورت پیش‌بینی دمای غیرعادی پایین یا وجود شبنم از حشره‌کش استفاده نکنید. باقیمانده­های ترکیبات آفت­کش معمولاً در این شرایط حداقل دو برابر بیشتر برای زنبورها سمی باقی می­مانند.
  • در صورت عدم حضور یا غیرفعال بودن زنبورها از آفت­کش­هایی با سمیت دارای باقیمانده استفاده کنید. زنبورها عموماً در ساعات روشنایی روز به جستجو می پردازند و ممکن است در ساعات خاصی از روز از برخی محصولات تغذیه و بازدید کنند. در زمانی که دمای هوا به صورت غیرعادی بالا است این امر زنبورها را تشویق می کند تا زودتر از حد معمول شروع به جستجو کنند یا دیرتر از حد معمول جستجو را خاتمه دهند، زمان مصرف را متناسب با این رفتار تنظیم کنید.
  • در صورت امکان، از مخلوط کردن حشره­کش­ها و قارچ­کش­ها در سمپاش خودداری کنید، زیرا مخلوط­های خاص ممکن است اثرات سمی فزاینده ای روی زنبورها ایجاد کنند و بیشتر ترکیبات از این نظر بررسی نشده اند.
  • به طور کلی پوشاندن کندوها در طول سمپاشی برای زنبورداران غیر عملی است.
  • انتخاب یک ترکیب سمی با باقیمانده سمی کوتاه مدت امکان پذیرتر از درخواست از زنبوردار برای جابجایی کندوها است.
  • به زنبورداران اطلاع دهید که کجا، چه زمانی و چه نوع سمی را می خواهید استفاده کنید.
  • ریزش و بادبردگی سم را به حداقل برسانید. بررسی کنید که باد سم را در جهت کندوها، علف­های هرز گلدار یا مزارع مجاور حمل نمی کند. سمپاش و نازلی را انتخاب کنید که کمترین احتمال بادبردگی و ریزش را داشته باشد و قطرات کمتر از 150 میکرون را کاهش دهد زیرا این قطرات تا فاصله ای دورتر پرتاب و برده می‌شوند.
  • در انتهای مزارع، و نزدیک منابع آب (حوض ها، گودال های آبیاری، یا لوله های آبیاری نشتی) سمپاش را خاموش کنید.
  • ریزش و بادبردگی سم در سمپاشی زمینی نسبت به سمپاشی هوایی کمتر رخ می­دهد. در صورت استفاده از سمپاشی هوایی، سمپاش را در نزدیکی کندوها، مزارع گلدار یا منابع آب خاموش کنید.
  • احتیاط کنید و از سمپاشی هر گونه آفت­کش در نزدیکی کلنی­های زنبور عسل و روی گیاهان گلدار خودداری کنید حتی اگر روی برچسب سم احتیاط زنبور عسل نوشته شده باشد یا نباشد.
  • تا حد امکان کم خطرترین فرمولاسیون حشره کش را انتخاب کنید (جدول 3).

 

جدول 2: بقایای سمی و زمان کاربرد سموم

 

سمیت بقا ( Residual Toxicity (RT))

زمان کاربرد

بیش از 8 ساعت

( extended residual toxicity (ERT))

زمانی که کندوها در منطقه هستند استفاده نشوند. از صاحبین کندوها برای انتقال کندو تقاضا کنید (در صورت امکان). زمان کافی بین سمپاشی و ورود کندوها در نظر بگیرید.

بقایای سمی 4 تا 8 ساعت

سمپاشی در اواخر وقت و نزدیک شب (پس از ورود زنبوران به کندو) تا نیمه شب

بقایای سمی کمتر از 4 ساعت

سمپاشی در اواخر وقت و نزدیک شب (پس از ورود زنبوران به کندو) تا روشن شدن هوا

بدون بقایا سمی

سمپاشی در اواخر وقت و نزدیک شب (پس از ورود زنبوران به کندو) تا اوایل صبح قبل از خروج زنبوران از کندو بسته به شرایط آب و هوایی و رفتار جستجوگری زنبور روی محصولات مختلف

 

جدول 3: فرمولاسیون­های سموم شیمیایی

فرمولاسیون آفت­کش

در معرض بودن برای زنبور

احتیاط های خاص

گردها، میکرکپسول ها، پودرهای وتابل، قابل انتشار

ذراتی هم اندازه گرده که به موهای زنبور عسل می چسبند و ممکن است به کندو برده شده و برای تغذیه لاروها استفاده شوند

از سمپاشی در شرایطی که احتمال بادبردگی و ریزش هست خودداری کنید

مایع قابل امولسیون شونده

سمپاشی مستقیم و باقیمانده

فرمولاسیون های مایع بسیار کم (Ultralow volume) نسبت به سایر امولسیون ها ممکن است خطرناکتر باشند

محلول، پودرهای قابل حل

سمپاشی مستقیم و باقیمانده

فرمولاسیون های مایع بسیار کم (Ultralow volume) نسبت به سایر امولسیون ها ممکن است خطرناکتر باشند. ریزش قطرات ممکن است برای زنبور جلب کننده باشد

پوشش بذر

مستقیماً روی بذر استفاده می­شوند و زنبور در معرض قرار نمی­گیرد

ممکن است طی کاشت به روی محصولات یا علف­های هرز در حال گلدهی  یا زیستگاه مجاور منتقل شود.

گرانول ها

مورد مصرف در خاک و زنبور در معرض آن قرار نمی­گیرد

از بکارگیری نزدیک کندوها پرهیز شود

سموم سیستمیک (مورد مصرف در خاک، تزریق و یا سموم بکار رفته روی شاخ و برگ که توسط گیاه جذب        می­شوند

برخی از این سموم به شهد و گرده منتقل می­شوند و ممکن است توسط زنبور خورده شوند

آیا غلظت مزرعه ای این سموم به اندازه کافی بالا است یا خیر. تأثیر نامطلوب این سموم روی زنبور عسل جای بررسی دارد.

 

 

وظایف کشاورزان برای محافظت از زنبورهای عسل

سموم کمتر خطرتری را انتخاب کنید. همانطور که ذکر شد، سمیت آفت کش ها با مقادیر LD50 نشان داده می شود که نشان دهنده دوزی است که 50 درصد زنبورهای یک جمعیت را می­کشد. حشره کش های کمتر سمی دارای مقادیر LD50 بالاتری هستند زیرا برای از بین بردن آنها دوز بالاتری لازم است. در صورت امکان، سمومی را انتخاب کنید که خطر کمتری برای زنبورها دارند. سمیت باقیمانده نیز می‌تواند مهم باشد، زیرا آفت‌کش‌های دارای باقیمانده طولانی‌مدت شانس بیشتری برای تأثیرگذاری بر زنبورها نسبت به آفت‌کش‌هایی دارد که به سرعت از بین می‌روند. به زنبوردار در مورد سمپاشی­های انجام شده قبل از ورود زنبورها اطلاع­رسانی نمایید  و همچنین چه نوع سمی در آینده استفاده خواهد شد.

از مدیریت تلفیقی آفات استفاده کنید. مدیریت تلفیقی آفات بر اساس استفاده تلفیقی از روش های مختلف مبارزه از جمله روش­های بیولوژیکی، زراعی، مکانیکی و سایر روش ها برای به حداقل رساندن استفاده از سموم شیمیایی است. برای هر حشره ای که در مزعه دیده می­شود نیازی به سمپاشی نمی­باشد. آفت­کش­ها تنها زمانی مورد استفاده قرار گیرند که سود اقتصادی آن بیشتر از هزینه آفت­کش و کاربرد آن باشد. در این معادله، ارزش حشرات گرده­افشان را برای محصول خود و ارزش کندوها برای زنبورداران را نیز در نظر بگیرید. این امر می تواند منجر به کاهش احتمال قرار گرفتن زنبورها در معرض بقایای آفت کش ها شود.

زمانی که زنبورها در جستجوی غذا نیستند، سمپاشی کنید. اطمینان حاصل کنید که برای جلوگیری از قرار گرفتن زنبورهای عسل در معرض بقایای سمی، زمان کافی بین سمپاشی قبل از شکوفه دهی و استقرار کندوها در نظر گرفته شود.

برای استفاده از حشره‌کش‌ها و قارچ‌کش‌های مجاز در هنگام شکوفه‌دهی محصول، تا غروب آفتاب صبر کنید، زمانی که زنبورها جستجوی مزرعه ای را متوقف کردند،

در صورت امکان، زمانی که دماهای پایین و رطوبت نسبی بالا اجازه تشکیل شبنم را در طول شب می دهد، از کاربرد سموم خودداری کنید. شبنم ممکن است آفت‌کش‌ها را در صبح روز بعد دوباره خیس کند که می‌تواند احتمال قرار گرفتن در معرض زنبورها را افزایش دهد.

تا زمانی که گلدهی محصول کامل نشده و گلبرگ ها ریزش نکرده اند از سموم سمی برای زنبورها استفاده نکنید. این تعریف از ریزش گلبرگ گاهی اوقات توسط کشاورزانی که می خواهند وارد مزارع خود شده و از آنها در برابر آفات کلیدی محافظت کنند، تفسیر می شود. با این حال، همکاری با زنبوردار برای برداشتن سریع کندوهای زنبور عسل از مزارع در پایان شکوفه‌دهی یا تأخیر در سمپاشی تا پایان شکوفه‌دهی، رویکردهای مهمی برای به حداقل رساندن خطر مسمومیت زنبور عسل است.

ریزش و بادبردگی را به سمت مناطقی که زنبورها در آن زندگی می کنند یا در جستجوی غذا هستند کاهش دهید. کاهش ریزش و بادبردگی از محصول مورد نظر به مناطق دیگری که زنبورها ممکن است در جستجوی علوفه یا لانه سازی باشند نیاز به برنامه ریزی دارد، اما باید در طول فصل هر زمان که آفت کش ها استفاده می شود در نظر گرفته شود. همچنین می توان آن را در طول طراحی مزارع یا مزارع جدید برای کمک به کاهش خطر برای زنبورها در نظر گرفت. برای کاهش ریزش و بادبردگی به زنبورها و زیستگاه آنها:

  • سمپاشی را دقیقاْ روی هدف انجام دهید.
  • هنگام رانندگی سمپاش در نزدیکی کندوها، سمپاش را خاموش کنید و از ریختن آفت کش روی گل های باز خودداری کنید.
  •  اندازه قطرات و سرعت باد مهم ترین عوامل تعیین کننده بادبردگی است. از این اطلاعات برای کاهش انحراف سم استفاده کنید.
  • اگر کاربرد سم اجتناب ناپذیر است، از قطرات بزرگتر (بیش از 150 میکرون) برای کاهش ریزش و بادبردگی در شرایط رطوبت کم، دمای بالا یا باد استفاده کنید. این را می توان با کاهش فشار نازل، افزایش قطر دهانه نازل و استفاده از یک نوع نازل با بادبردگی کم به دست آورد.
  • از سمپاشی در باد شدید و دمای هوا نامناسب خودداری کنید. فقط زمانی سمپاشی صورت گیرد که سرعت باد کمتر از 15 کیلومتر در ساعت باشد. با این حال، به خاطر داشته باشید که شرایط بسیار آرام (مانند وارونگی اتمسفر) همچنین می تواند به قطرات کوچک اجازه حرکت دهد. علاوه بر این، افزایش تبخیر در شرایط گرم و خشک می تواند منجر به ایجاد اندازه قطرات کوچکتر و خطر بابردگی بیشتر شود.
  • مطمئن شوید که کلنی های زنبور عسل را در نزدیکی مزارع اما دور از مناطقی قرار دهید که تحت سمپاشی مستقیم هستند. برخی از کشاورزان مناطقی از مزرعه خود را برای قرار دادن زنبور عسل تعیین می کنند و به زنبوردارشان اجازه می دهند کندوها را به طور در آنجا نصب کنند. این امر همچنین می تواند خطر ایجاد مزاحمت برای کندوها توسط کارگران و ماشین آلات را کاهش دهد.
  • مراقب همسایگان دارای کندوهای زنبور عسل در ملک خود باشید.
  • کاهش استفاده از علف کش­ها یا علف زن در مزرعه، اجازه دادن به گیاهان غیر زراعی برای گل دادن در حاشیه مزرعه می تواند منابع گرده و شهد را برای زنبورهای وحشی فراهم کند که گزینه های غذایی آنها ممکن است پس از شکوفه دهی محصول در مزارع و باغات محدود شود. استفاده از علف کش یا علف زن را در حاشیه و لبه های مزرعه کاهش دهید تا این منابع گلدهی برای زنبورها فراهم شود. برای موفقیت آمیز بودن این رویکرد، اقدامات احتیاطی را برای به حداقل رساندن ریزش و بادبردگی آفت کش ها به این زیستگاه های گل دهنده انجام دهید.
  • قبل از سمپاشی، گیاهان گلدار را از مزارع جدا کنید. اگر گیاهان غیر زراعی در مزارعی که با سموم سمی برای زنبور عسل سمپاشی می شوند گل داده اند، می توانند زنبورها را به موقعیت های خطرناک بکشانند. قبل از استفاده از سموم دفع آفات برای کاهش خطر برای زنبورها، علف‌کش‌های انتخابی را برای کنترل علف‌های هرز گل‌دار در مزرعه استفاده کنید.
  • از شرایط گرده­افشانی محصولات خود و اینکه چه زمانی این محصولات برای زنبورها جذاب هستند، آگاه باشید. عملیات کنترل آفات خود را با در نظر گرفتن خطرات سمپاشی برای زنبور عسل برنامه ریزی کنید.
  • از مصرف پیشگیرانه آفت­کش­ها از جمله قارچ کش­ها در زمان حضور زنبورها خودداری کنید.
  • برخی از ترکیبات از جمله ملاس چغندر قند برای زنبور عسل دور کننده است. استفاده از محلول 200 سانتی متر مکعب ملاس چغند‌رقند‌ د‌ر 8 لیتر آب برای مد‌ت 10 ساعت د‌ارای بیشترین اثر د‌ور کنند‌گی روی زنور عسل بود‌ه است.

 

مسئولیت های زنبورداران برای محافظت از زنبورهای عسل

  • کلنی­های زنبورها را بدون نگهبان در نزدیکی باغ ها یا مزارع رها نکنید.
  • محل زنبورستان خود را به مراکز جهاد کشاورزی منطقه اعلام نمایید. کشاورزان تشویق شوند که با زنبورداران در نزدیکی مناطق مورد سمپاشی در تماس باشند و از کاربرد آفت کش آتی مطلع کنند. حتی گاهی ممکن است برای مسائل بهداشتی نیاز به سمپاشی­های محیطی باشد لذا بایستی این موارد را نیز در نظر داشت.  
  • به طور واضح با کشاورزان اطراف کندوهای خود در تماس باشید و محل استقرار کلنی­های خود را اطلاع­رسانی کنید.
  •   قبل از شروع فصل رشد، با زمین داران، باغ داران و شرکت های سمپاشی صحبت کنید تا از برنامه کاربرد آفت کش آنها مطلع شوید. توجه داشته باشید که زمین داران، باغ داران و شرکت های سمپاشی ممکن است نیاز به استفاده از آفت کش های خاصی در زمان های خاص برای کنترل آفات و/یا بیماری ها داشته باشند با این حال، پیشنهادات زیادی برای کاهش اثرات منفی آفت‌کش‌ها بر زنبورهای عسل و سایر گرده‌افشان‌ها را می‌توان یافت.
  • کندوها را به مزارع تحت سمپاشی با حشره کش­هایی که برای زنبورها بسیار سمی هستند تا حداقل 48 تا 72 ساعت پس از مصرف برنگردانید. 50 تا 90 درصد مرگ و میر زنبورها در 24 ساعت اول پس از سمپاشی رخ می­دهد. برخی از حشره­کش­ها مانند کلرپیریفوس و تیامتوکسام دارای باقیمانده ای با خطرات طولانی تری هستند.
  • زنبورستان ها را از محل سمپاشی­ها ایزوله کنید و آنها را از بادبردگی و ریزش مواد شیمیایی محافظت کنید. منطقه­ای حائل برای کلنی­های زنبور عسل در فاصله حداقل 7 کیلومتر از محصولات تحت سمپاشی با حشره­کش­هایی که برای زنبورها بسیار سمی هستند، ایجاد کنید.
  • کندو ها را به جای دره ها در بالای بلندی­ها قرار دهید. حشره­کش­ها به داخل دره­ها سرازیر می­شوند و با جریان­های باد صبحگاهی منتقل می­شوند. شرایط وارونگی هوا به ویژه خطرناک است.
  • کندوها را با IPM مدیریت کنید. قرار گرفتن زنبور در معرض آفت کش ها فقط در خارج از کندو اتفاق نمی افتد بلکه مواد شیمیایی مورد استفاده برای کنترل پارازیت ها، کنه و بیماری ها در کندو نیز می تواند برای زنبورها سمی باشد. آنها همچنین می توانند بر واکنش زنبور عسل به آفت کش هایی که در مزارع کشاورزی با آن مواجه می شوند، تأثیر بگذارند و سمیت آفت­کش­ها برای زنبورهای عسل بیشتر کنند.
  • اگر امکان جابجایی کلنی‌هایتان قبل از استفاده از آفت‌کش وجود ندارد، کلنی‌های زنبور عسل را با پوشاندن آن‌ها با ­پوشش­های خیس شب قبل از سمپاشی با حشره‌کش‌های خطرناک محافظت کنید. این پوشش ها را تا زمانی که امکان پذیر است (بسته به سمیت باقیمانده آفتکش) مرطوب و در جای خود نگه دارید تا زنبورها را از خطرات اولیه محافظت کنید.
  • بررسی کنید که یک منبع آب تمیز برای زنبورها در دسترس است.
  • زنبورها را در زمان کمبود شهد با رزیم مصنوعی تغذیه کنید تا از جستجوی مزرعه­ای در مسافت طولانی و روی محصولات تحت سمپاشی جلوگیری کنید.
  • در مناطق مستعد خطر آفت­کش، رفتار زنبورها را اغلب بررسی کنید تا مشکلات را هر چه سریع تر تشخیص دهید.

 

  • ·    توجه داشته باشید:
  1. گزینه های آفت کش مورد استفاده برای آفات و بیماری های گیاهی را بررسی و از کم خطرترین آنها برای سمپاشی جهت حفاظت از زنبوران عسل استفاده شود.
  2.  استفاده از آفت کش ها در هنگام غروب یا خیلی زود صبح منتج به حفاظت بیشتر زنبوران عسل می گردد. در این زمان­ها زنبورهای عسل و گرده‌افشان کمتری در حال جست‌وجوی هستند و آفت‌کش قبل از تماس زنبورها با آن خشک یا از بین می­رود.
  3. از مالک مزرعه و باغ و شرکت سمپاشی بخواهید که در روزهای بادی از سموم استفاده نکند. این امر بادبردگی آفت کش­ها را کاهش می دهد.
  4.  روش های دیگر (با استفاده از سمپاشی هدفمند یا اندازه قطرات بزرگتر) می توانند بادبردگی را کاهش دهند.
  • با صاحبان زمین مجاور تماس بگیرید و بخواهید که دو روز قبل از استفاده از آفت کش به آنها اطلاع داده شود.
  • نام تجاری ترکیب سمی را بخواهید و نحوه عمل، سمیت، هدف و نیمه عمر آن ماده شیمیایی را مطلع شوید. برخی از ترکیبات شیمیایی بسیار انتخابی هستند و خطر حاد کمی برای گونه های غیر هدف دارند. این ترکیبات با سرعت های مختلف تجزیه می شوند اما زمانی که با رشد سریع محصول کشاورزی ترکیب می شود، اکثریت خطرات آنها طی 2 تا 10 روز باید به حداقل برسد.
  • از بکار بردن کنه کش ها یا مواد شیمیایی در کندوها همزمان با احتمال قرار گرفتن در معرض آفت کش ها در مزارع و باغات خودداری کنید. ترکیبی از کنترل کندو و کنترل آفت‌کش‌ها ممکن است باعث هم افزایی و افزایش سمیت برای زنبورهای عسل شود.
  • سالانه تعدادی از شان­های قدیمی را با شان های جدید تعویض کنید. سموم می توانند در موم زنبور عسل تجمع یابند.

زنبورداران لازم است تا تمهیداتی زمان سمپاشی اعمال کنند چند پیشنهاد وجود دارد:

  • هر زنبوردار باید برنامه ای برای جابجایی موقت کندوها در صورت مواجهه اجتناب ناپذیر با آفت کش ها داشته باشد. کندوها باید حداقل 5/1 کیلومتر و 5/6 کیلومتر از محل سمپاشی فاصله داشته باشند
  • اگر امکان جابجایی کندوها وجود ندارد، استفاده از از توری یا پارچه بزرگ، به رنگ روشن و مرطوب برای پوشاندن کندوها استفاده شود تا خطر برطرف شود. ورودی ها را نبندید. بدون وجود تهویه برای تنظیم دمای داخل، زنبورها به راحتی خفه می شوند. کلنی ها را بیش از دو روز نپوشانید.
  • کندوهای زنبور عسل را صبح زود، بعد از تاریکی یا در روزهای بارانی جابه جا کنید.
  • بلافاصله پس از جابجایی به زنبورها غذا دهید مگر اینکه به منطقه ای با منابع گل مناسب منتقل شوند. اگر منابع گل زیادی وجود نداشته باشد ممکن است چند روز طول بکشد تا زنبورها منابع گل جدیدی پیدا کنند.

 

پیشنهاداتی برای زنبورداران ارائه دهنده خدمات گرده افشانی محصولات کشاورزی:

  • قراردادهای گرده افشانی توصیه می شود.
  • یک استراتژی متقابل داشته باشید تا اطمینان حاصل شود که انتظارات و مسئولیت های بین زنبورداران و کشاورزان و شرکت های سمپاشی کاملاً  مشخص شده است.
  • تبادل اطلاعات در تماس با زنبوردار، کشاورز، پباغدار و و شرکت های سمپاشی
  • تعیین سمپاشی های مزارع و باغات برای همه افراد مرتبط الزامی است. ترکیب قارچ کش ها و حشره کش ها در مخزن سمپاشی می تواند خطر بیشتری ایجاد کند.
  • تعداد و محل کندوهای را تعیین و اعلام نمایید.
  • در مورد دسترسی به جاده ها مطلع شوید. کندوها را در نزدیک مسیرهای دسترسی قرار دهید.
  •  توصیه می شود زنبورداران بیمه شوند.
  • همیشه از مالک زمین برای استقرار کندو اجازه بگیرید.
  • استفاده از "تابلوی زنبور عسل" یا نشانگرهای دیگر به کشاورزان کمک می کند تا مراقب مکان کندو باشد.
  • در تابلوی فوق شماره تماس زنبوردار درج شود.
  • کندوها را در ارتفاعات قرار دهید. از قرار دادن کندو در دره ها و مکان هایی که امکان تلاطم هوا وجود دارد پرهیز کنید.
  • در صورت لزوم، از حصارهایی در مقابل حیوانات وحشی استفاده کنید.

 

زنبوردارانی که کلنی­ها را در زمین های طبیعی یا در حال آیش قرار می دهند بایستی توصیه های زیر را در نظر بگیرند:

  • همیشه اجازه مالک زمین در حال آیش و اطلاعات تماس را دریافت کنید. تعیین کنید که آیا قرارداد کتبی مورد نیاز است یا خیر.
  • زنبوردار اطلاعات تماس خود را مستقیماً به صاحب زمین در حال آیش بدهد.
  • تعیین کنید که کندوها چه زمانی وارد و خارج می شوند، از چند کندو استفاده می شود و در کجا قرار می گیرند.
  • توصیه می شود زنبورداران بیمه شوند.
  • مطمئن شوید که راه های دسترسی کارگران مزرعه و تاسیسات توسط کندوها مسدود نشده است.
  • کلنی ها را بدون علامت در نزدیکی مزارع یا باغ ها قرار ندهید.
  • استفاده از تابلوی "زنبور عسل" به کشاورزان کمک می کند تا مراقب مکان کندو باشد.
  • محل زنبورستان را به مراکز جهاد کشاورزی، شرکت های تعاونی زنبورداران و افراد مرتبط اطلاع رسانی کنید.
  • کندوها را در ارتفاعات قرار دهید. از قرار دادن کندو در دره ها و مکان هایی که امکان تلاطم هوا وجود دارد پرهیز کنید.

 

موارد غیر قابل انتظار برای سمیت آفت­کش­ها برای زنبورها

سمیت آفت­کش­ها برای زنبورهای عسل به طور کلی توسط اثرات سموم و باقیمانده­هایی که مستقیماً روی زنبورهای عسل بالغ تاثیر می­گذارند، تعیین می­شود با این حال، ماهیت اجتماعی زنبورهای عسل، عادات غذایی طولانی مدت آنها و ارتباط نزدیک آنها با کشاورزی ممکن است منجر به انواع دیگری از در معرض قرار گرفتن آنها در برابر ترکیبات سمی گردد:

  • آفت­کش­های سیستمیک از طریق شیره گیاهان جابه جا می­شوند و ممکن است در گرده و شهد یافت شوند و می­توانند توسط گرده­افشان­ها مصرف شوند. به ویژه در مورد نئونیکوتینوئیدها، شواهدی وجود دارد که نشان می­دهد باقیمانده­های سموم در گرده و شهد می توانند به غلظت بالایی برسند که برای زنبورها خطرناک باشند. مدت زمانی که ترکیبات سیستمیک برای زنبورها سمی می­مانند ممکن است متفاوت باشد و این امر مطالعه نشده است.
  • سموم خانگی و بهداشتی بکار رفته روی گیاهان زینتی، از جمله آفت­کش­های سیستمیک ممکن است در بحث موارد احتیاطی برای محافظت از زنبور عسل گنجانده نشده باشند.
  • توقع نمی‌رود که ترکیبات، کمکی، افزودنی‌ها و پخش‌کننده های بی‌اثر بکار رفته همراه سموم شیمیایی برای زنبورها سمی باشند، اما اطلاعات علمی کمی در این مورد  در دسترس است.
  • هنگامی که زنبور با گرده یا شهد همراه ترکیبات شیمیایی وارد کندو شود، عموماً معلوم نیست این ترکیبات تا چه مدت در کندو باقی می­مانند. بسیاری از آفت­کش­ها در موم زنبور عسل انباشته می­شوند و برخی مطالعات نشان می­دهد که رفتار، رشد و طول عمر زنبور تحت تأثیر چنین آلودگی قرار می­گیرد. کلنی­ها ممکن است در معرض یک آفت­کش قرار گیرند و پس از انتقال به یک سیستم کشت جدید، در معرض آفت­کش دوم قرار گیرند. برای درک اثرات بالقوه افزایشی، هم افزایی، مزمن یا تاخیری ناشی از آلودگی به چند سم مختلف و انواع مواجهه، تحقیقات لازم است.
  • اگرچه تصور نمی‌شود که قارچ‌کش‌ها بر زنبورهای بالغ تأثیر بگذارند اما برخی از قارچ‌کش‌ها مانند کاپتان، ایپرودیون و کلروتالونیل بر رشد لاروها تأثیر می‌گذارند یا بر میکروارگانیسم‌هایی که نان زنبور عسل (گرده گل­ها) را تخمیر می‌کنند تأثیر می‌گذارند.
  • نحوه عملکرد علف‌کش‌ها روی گیاهان تأثیر می‌گذارد و بعید است که علف‌کش‌ها در شرایط مزرعه ای باعث مسمومیت زنبورهای عسل شوند (پاراکوآت یک استثنا است).
  • اعتقاد بر این است که تنظیم کننده های رشد حشرات مانند دیفلوبنزورون برای زنبورهای عسل بالغ بی ضرر هستند اما تحقیقات تکمیلی اثرات احتمالی آنها بر زنده ماندن تخم ها و رشد لاروهای را نشان می­دهد.
  • گیاهان ترانس ژنیک (محصولات Bt: محصولات اصلاح شده ژنتیکی برای ساخت پروتئین حشره کش) معمولاً اثرات نامطلوب کمی بر زنبورها دارند زیرا آنها برای تأثیرگذاری بر شب­پره­ها و سوسک­های آفت طراحی شده اند.
  • وقتی در یک سمپاش سموم مخلوط می­شوند، برخی از آفت‌کش‌ها برای زنبورها سمی­تر می­شوند اما تحقیقات کمی در مورد این موضوع وجود دارند.

 

مراقبت های ویژه

  • بعضی از آفت‌کش‌های خطرناک برای زنبورها امروزه ممنوع شده­‌اند از جمله این سموم متیل پاراتیون، تتراکلوروینفوس (رابون، گاردونا) و متامیدوفوس (مانیتور) در دنیا منسوخ شده اند.
  • بعضی از فرمولاسیون های گرانول می توانند دارای خطر ناشی از استفاده از آنها در نزدیکی زنبورستان ها باشند. از سموم دارتای فشار بخار بالا در در نزدیکی کندوها به خصوص در هوای گرم استفاده نکنید.
  • زنبورها به طور موقت با تماس مستقیم با ترکیبات روغنی غیر فعال می­شوند که ممکن است تنهایی و بدون مواد سمی استفاده شوند. برخی از این ترکیبات باعث مرگ و میر زنبور می­شوند.
  • اختلاط سموم در مخزن سمپاش ممکن است اثرات هم افزایی علیه زنبوران ایجاد کند و در نتیجه خطرات بیشتری برای زنبورها به همراه داشته باشد.
  • پوشش‌های بذر آفت­کش ممکن است طی کاشت با ساییده شدن بذر، در هوا پخش و جابجا شوند. این سموم ممکن است برای زنبورهای کارگر مزرعه خطرناک باشند.
  • در عصرهای گرم که زنبورهای عسل در بیرون کندوها جمع شده اند از حشره کش استفاده نکنید.

 

گزارش مرگ و میر انبوه زنبورها

عوامل مختلفی می توانند باعث مرگ زنبوران یک کندو شوند. آفت کش ها یکی از این عوامل هستند اما بسیاری از مسائل دیگر ممکن است دخیل باشند. بررسی زنبورها و کندو برای تعیین دقیق علت (های) ایجاد مرگ و میر الزامی است.

  • بسته به نوع آفت کشی که زنبورها و سایر گرده افشان ها در معرض آن قرار می گیرند، علائم متفاوتی مشاهده خواهد شد
  • ارتباطات کلید درک و حل و فصل مرگ و میر انبوه زنبورها است. در صورت مشکوک شدن به مسمومیت با آفت کش، بررسی وضعیت باغات و مزارع اطراف الزامی است. هنگام بازرسی پس از صحبت با زنبوردار و تعیین اینکه آیا سمپاشی باغات و مزارع می توانند باعث مرگ زنبور عسل شده باشد، کارشناسان ستادی سازمان جهاد کشاورزی برای جمع آوری نمونه ها و اطلاعات اضافی در اسرع وقت بایستی به محل اعزام شوند. نمونه برداری از زنبورهای مرده باید به موقع باشد زیرا زنبورهای مرده به سرعت تجزیه می شوند. بازرسین به دنبال نشانه هایی از سوء استفاده از سموم خواهند بود. زنبورها و احتمالاً مقداری موم از کلنی جمع‌آوری می‌شوند و برای آزمایش آزمایشگاهی باقیمانده آفت‌کش‌ها ارسال خواهند شد.

زنبوردار باید تا حد امکان اطلاعات دقیق را از جمله زمانی که زنبورها شروع به مردن کردند، آب و هوا (دمای روز و شب، باد، آفتابی، بارانی و غیره)، تاریخ ها و انواع کاربردهای آفت کش در باغات و مزارع مجاور در صورت شناخته شدن، و علائم زنبورهای در حال مرگ همراه تصاویر یا ویدیوها) را برای سازمان جهاد کشاورزی ارسال کند.

 

 


 

 

جدول 4: مواد موثره آفت کش های معمول در ایران و تاثیر آنها روی زنبور عسل

ماده موثره

باقیمانده بسیار سمی برای زنبور عسل

باقیمانده سمی برای زنبور عسل

بدون نیاز به احتیاط (روی برچسب PS)

نام عمومی سموم در ایران (یا محتوی ترکیب فوق)

LD 50   برای زنبور و میزان خطر

آبامکتین (آورمکتین): حشره کش  کنه کش)

ü

3/28 گرم در هکتار طی 3-1 روز دارای باقیمانده سمی طولانی مدت

مساوی یا کمتر از 3/28 گرم در هکتار دارای باقیمانده سمی،

8 ساعت: دارای باقیمانده سمی

 

 

ورتیمک، ترویگو و اگریمک گلد

002/0  بالا

آزادیریختین (عصاره چریش، حشره کش)

نکته: باید خورده شود تا ایجاد مسمومیت کند

 

ü کمتر از دو ساعت دارای  باقیمانده سمی

 

نیم آزار، نیمارین، نیکونیم

5/2 متوسط

آزینفوس متیل (حشره کش فسفره آلی)

ü 4 روز دارای باقیمانده سمی طولانی مدت

 

 

گوزاتیون (ممنوع شده)

بالا

آزوکسی استروبین (قارچکش)

 

 

ü

آذیلون، ارتیواتات، سفیر-دیفوروبین، آمیستار اکسترا

200 بسیار کم

آسفیت (فسفره آلی)

ü بیش از 3 روز باقیمانده سمی طولانی مدت

 

 

تیادفیت و لانسر

بالا

آلفا سایپرمترین (حشره کش پرتروئیدی)

ü باقیمانده­ها به عنوان یک خطر بالقوه برای زنبورها

 

 

روبی 100، شف، تریتون، الفامین

بالا

اتوکسازول (تنظیم کننده رشد در حشرات و کنه ها)

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

اتوک

200 بسیار کم

استامی پراید (حشره کش نئونیکوتینوئید)

 

ü باقیمانده­ها به عنوان یک خطر بالقوه برای زنبورها

 

موسپیلان و آکا

1/8 متوسط

اسپیرودیکلوفن

 

ü

 

انویدور، اسپیدور-ترمیناتور، اینوایر

بیش از 100 بسیار کم

اسپیرومسیفن (تنظیم کننده رشد حشرات و کنه ها)

نکته: دارای تاثیر بالقوه روی حشرات

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

ابرون

200 بسیار کم

اسپیروتترامات (تنظیم کننده رشد حشرات و کنه ها

نکته: باقیمانده روی شهد و گرده بالقوه سمی برای لاروها

 

ü باقیمانده­ها به عنوان یک خطر بالقوه برای زنبورها

 

مونتو، مورانو

بیش از 100 بسیار کم

اسپینوساد (حشره کش)

 

ü 3 ساعت باقیمانده سمی تا 1 روز باقیمانده طولانی مدت سمی

 

تریسر، اسپانسر

0029/0 بالا

اسفن والریت (حشره کش پیرتروئیدی)

ü تا یک روز دارای باقیمانده سمی

 

 

پرسانا

017/0 بالا

اس کوئینوسیل

 

 

 

کنه مایت

100 بسیار کم

امامکتین بنزوآت (حشره کش آورمکتینی)

ü بیش از 24 ساعت دارای باقیمانده طولانی مدت سمی

 

 

پلوتو، اماکلیم، امپایر، امامکت

 036/0 بالا

اندوسولفان  (حشره کش کلره آلی)

 

ü بیش از 566 گرم در هکتار طی 8 ساعت دارای باقیمانده سمی، 566 گرم در هکتار یا کمتر: 3-2 ساعت دارای باقیمانده سمی

 

ممنوع شده

5/4 متوسط

ایپرودیون (قارچکش)

نکته: احتمالاً تاثیر روی رشد لاروهای زنبور عسل

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

رورال

بیش از 120 بسیار کم

ایمیداکلوپراید (حشره کش نئونیکوتونید)

نکته: احتمالا دارای باقیمانده روی گرده و شهد گیاهان

ü 283 گرم در هکتار، بیش از یک روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی، 113 گرم در هکتار، بیش از 8 ساعت دارای باقیمانده سمی

 

 

کنفیدور، گائوچو، دلیلا

0039/0 بالا

ایندوکساکارب (حشره کش)

نکته: باقیمانده سمی کوتاه مدت برای زنبور عسل

ü باقیمانده­ها به عنوان یک خطر بالقوه برای زنبورها

 

 

آوانت

18/0 بالا

Bacillus subtilis (قارچکش بیولوژیک)

نکته: احتمال تاثیر روی گرده افشان ها

 

 

ü

Serenade ASO،       روبین 1

بسیار کم

Bacillus thuringiensis (حشره کش بیولوژیک)

 

 

ü

باکتوسپئین، دایپل-ام- وی- پی، بایولپ

بسیار کم

Beauveria bassiana (حشره کش بیولوژیک)

نکته: توان بالقوه برای مسموم سازی زنبور عسل

 

ü

 

Naturalis L

بسیار کم

بوپروفزین (تنظیم کننده رشد در حشرات)

 

 

ü

آپلود و اپرا

200 بسیار کم

بوسکالید

 

 

ü

در ایران همراه سایر ترکیبات است

166 بسیار کم

بی فنازیت (کنه کش)

 

ü باقیمانده­ها به عنوان یک خطر بالقوه برای زنبورها

 

فلوروماید، کنه ساید و وپروزیت

8/7 متوسط

بی کربنات پتاسیم  (قارچکش)

 

 

ü

کالیبان

نامشخص

پاراکوآت (علف کش)

نکته: ممکن است روی لاروها موثر باشد

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

گراماکسون

تقریباً بی خطر

پرمترین (حشره کش پیرتروئیدی)

ü 5/0 تا دو روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی، بیش از 5 روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی

 

 

آمبوش

 

024/0 بالا

پروپارژیت (کنه کش)

نکته: مخلوط با حشره کش ها خطرش را برای زنبور عسل بیشتر می کند

 

 

ü

اومایت

15 کم

پروپیکونازول  (قارچکش)

نکته: در مخلوط با لامبدا سی هالوترین سمیت آن بیشتر می شود

 

 

ü

تیلت، هارپور، اینوور

25 کم

پریمیکارب (حشره کش کارباماته)

نکته: احتمال تاثیر

 

ü کمتر از 2 روز: باقیمانده سمی

 

پریمور

کم

پیراکلواستروبین  (قارچکش)

 

 

ü

پروپاکسور

100 بسیار کم

پیرترین (حشره کش طبیعی)

ü کمتر از 2 ساعت دارای باقیمانده سمی

 

 

اگروترین، پیرتروم، آف کلیر

بالا

پیری پروکسی فن (تنظیم کننده رشد حشرات)

نکته: از پاشیدن مستقیم به زنبور عسل پرهیز شود

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

آدمیرال

100 بسیار کم

پیریدابن (حشره کش/ کنه کش)

ü کمتر از 2 ساعت دارای باقیمانده سمی

 

 

سان مایت

024/0 بالا

پیری متانیل

 

 

 

میلیس

100 بسیار کم

پی متروزین (حشره کش و ضد تغذیه)

نکته: احتمال تاثیر

 

ü کمتر از 2 ساعت دارای باقیمانده سمی

 

چس

کم

تبوفنوزاید (تنظیم کننده رشد حشرات)

 

 

ü

میمیک

234 بسیار کم

تبوکونازول (قارچکش)

 

 

ü

نیاز به بررسی بیشتر

فولیکور، تبوکور، تایدتبو، راکسیل، آرتمیس

بیش از 200 بسیار کم

تتراکونازول  (قارچکش)

 

 

ü

نیاز به بررسی بیشتر

دومارک، لوسپل، امیننت

کم

تری فلوکسی استروبین

 

 

 

فلینت

بیش از 200 بسیار کم

تریفلومیزول (قارچکش)

نکته: می تواند تاثیر سموم نئونیکوتینونیدها را افزایش دهد

 

 

ü

تریفمن

160 بسیار کم

Trichoderma harzianum

 

 

 

تریکودرمین B، تریانوم پی

بسیار کم

تیابندازول

 

 

 

تکتو

بیش از 200 بسیار کم

تیاکلوپراید (حشره کش نئونیکوتونیدی)

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

بیسکایا، پروتئوس

32/17 کم

تیامتوکسام حشره کش نئونیکوتونیدی)

نکته: باقیمانده روی شهد و گرده بالقوه سمی برای لاروها

ü14 – 7 روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی

 

 

آکتارا، کروزر، مموری، راپید تی اس، اکتیوا، اگریفلکس، فوریا تیاترین

0005/0 بالا

 

 

تیودیکارب (حشره کش کارباماته)

 

ü کمتر از 2 روز دارای باقیمانده سمی

 

لاروین، کاروین، سیس فایر

متوسط

تیوفانات متیل  (قارچکش)

 

 

ü

توپسین ام، رکش دو، ویستا، همای کت

100 بسیار کم

دایمتوآت (حشره کش فسفره الی)

ü تا 3 روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی

5/3 – 1روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی

 

 

روگور، روکسیون

بالا

دلتامترین (حشره کش پیرتروئیدی)

ü کمتر از چهار ساعت باقیمانده سمی

 

 

دسیس، کیمیا دلتا-دلتارال، دسیس 100، دلروس و گیتادلتامترین

0015/0 بالا

دودین (قارچکش)

 

 

ü

ملپرس

1/12 کم

دیازینون (حشره کش فسفره الی)

ü دو روز باقیمانده سمی طولانی مدت

 

 

دیازینون (در حال تعلیق)

2/0 بالا

دیفنوکونازول (قارچکش)

نکته: تاثیر بر یادگیری زنبور

 

 

ü

نیاز به بررسی بیشتر

دیویدند، سیدلی تاپ، داگونیس

100 بسیار کم

دیفلوبنزورون (تنظیم کننده رشد در حشرات)

نکته: تاثیر بر رشد لاروها (در شرایط آزمایشگاهی)

 

 

ü

نیاز به بررسی بیشتر

دیمیلین

کم

دینوتفوران (حشره کش نئونیکوتونید)

نکته: به صورت آزمایشگاهی تاثیر بقایای سمی روی زنبور عسل

ü 39 ساعت باقیمانده طولانی مدت سمی

 

 

استارکل

بالا

روغن پنبه دانه و میخک (قارچکش و کنه کش و حشره کش)

 

 

ü

پست اوت

نامشخص

ساپرمترین (حشره کش پیرتروئیدی)

ü بیش از 3/28 گرم در هکتار بیش از 3 روز دارای باقیمانده طولانی مدت، کمتر از دو ساعت دارای باقیمانده سمی

 

 

ریپکورد

بالا

سولفات مس+آهک (قارچ کش/باکتری کش غیر الی)

؟

 

 

مخلوط بردو

بسیار کم

سولفور

نکته: 5/1 روز دارای ریسک

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

گل گوگرد، اس یونی فلو و کومولوس، سولفولاک، تیووت جت، سولفولاک، تیووت جت، گوگرد سمیران – سولفیکس، پارومی دی

بیش از 100 بسیار کم

سیموکسانیل (قارچ کش)

 

 

ü

اکویشن پرو و زرین پرو

25 کم

سیرومازین (تنظیم کننده رشد در حشرات)

 

ü بیش از دو ساعت دارای باقیمانده سمی

 

سیروگارد

کم

فلوبن دیامید (حشره کش)

نکته: احتمال تاثیر روی لارو زنبور عسل

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

تاکومی

بیش از 200 بسیار کم

فلوپیرادیفوران

 

 

 

سیوانتو

7/15 کم

فلوتریافول (قارچ کش)

 

 

ü

ایمپکت

5 متوسط

فلودیوکسونیل (قارچکش)

 

 

ü

سلست

25 کم

فلونیکامید (حشره کش)

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

تپکی

بیش از 100 بسیار کم

فن پروپاترین (حشره کش و کنه کش پیرتروئیدی)

ü یک روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی

 

 

دانیتول

05/0 بالا

فن پیروکسی میت (کنه کش)

 

 

ü

ارتوس

5/118 بسیار کم

فوستیل آلومینیوم (قارچکش، تقویت گیاه)

 

 

 

الیت، فیتوکیور و رودر

100 بسیار کم

فیپرونیل (حشره کش)

ü کمتر از 8 ساعت دارای باقیمانده طولانی مدت سمی،

تا 28 – 7 روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی

 

 

ریجنت، آجندا، لتکل، چیلوکیل، سولیتر، ویگور پی اس

بالا

کائولن

 

 

ü

سپیدان

نامشخص

کاپتان (قارچکش)

نکته: تاثیر روی زنبور عسل در شرایط آزمایشگاهی

 

 

ü نیاز به بررسی

کاپتان

10 متوسط

کارباریل

نکته: سمی در صورت استفاده روی گیاهان گلدار و برای تنک گل ها

ü 14-2 روز باقیمانده سمی طولانی مدت

 

 

سوین (ممنوع شده)

1/1 بالا

کروزکسیم متیل

(قارچکش)

 

 

ü

استروبی

25 کم

کلرپریفوس (حشره کش فسفره آلی)

نکته: آلوده کننده موم زنبور عسل

ü 6-4 روز دارای باقیمانده طولانی مدت

 

 

دورسبان

01/0 بالا

کلرتالونیل (قارچکش کلرونیتریل)

نکته: آلوده کننده موم زنبور عسل

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

داکونیل

29/181 بسیار کم

کلرفناپیر (کنه کش/حشره کش)

 

ü کمتر از 4 ساعت دارای باقیمانده سمی، تاثیر روی زنبوران کارگر مزرعه

بیش از 2 روز

 

کانکور

بالا

کلوتیاندین (حشره کش سیستمیک نئونیکوتونید)

نکته: گرد حاصل از کشت بذور پوشش داده شده با این سم می تواند آلودگی ایجاد کند

ü بیش از 5 روز باقیمانده سمی طولانی مدت

 

 

کلودی

00368/0 بالا

کلوفنتزین (کنه کش)

 

 

ü

آپولو

200 بسیار کم

لامبدا سیهالوترین (حشره کش پیرتروئیدی)

نکته: زمانی که با پروپیکونازول مخلوط شود بریا زنبور عسل سمی تر می شود

ü بیش از یک روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی،

بیش از 7 روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی (کپسوله)

 

 

کاراته زئون، ژوپیتر سی اس، هف لامبدا، جایام پلاس

038/0 بالا

مالاتیون (حشره کش فسفره الی)

ü به صورت ulv، بیشتر یا مساوی 567 گرم در هکتار: 5/5 روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی،

مالاتیون پودر وتابل، دو روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی، مالاتیون مایع امولسیون شونده: 6-2 ساعت دارای باقیمانده سمی

 

 

مالاتیون

2/0 بالا

ماندی پروپامید         (قارچ کش)

 

 

ü

کاربال استار

بیش از 200 بسیار کم

مانکوزب (قارچکش)

 

 

ü

دیتان ام 45

9/178 بسیار کم

متالاکسیل (قارچکش)

 

 

ü

ریدومیل، رزاکسیل-داونی جی، آر متیل آر

100 بسیار کم

متالاکسیل- مانکوزب (قارچکش)

 

 

ü

رزالاکسیل - داونی جی

100و 9/178 بسیارکم

متالدهید (طعمه: حلزون کش)

 

 

ü

متالان جی، لوماکیدین

نامشخص

متوکسی فنوزاید (تنظیم کننده رشد در حشرات)

 

 

ü

پرودی

100 بسیار کم

متیداتیون (حشره کش فسفره الی)

ü 3-1 روز دارای باقیمانده طولانی مدت سمی

 

 

سوپراسید (ممنوع شده)

236/0  بالا

مفنوکسام (قارچکش)

 

 

ü

یونیفرم

نامشخص

هگزی تیازوکس (تنظیم کننده رشد، کنه کش)

 

 

ü نیاز به بررسی بیشتر

نیسورون

200 بسیار کم

 

توجه:

  1. 1.      وجود اعداد مختلف برای دوزهای ایجاد کننده باقیمانده سمی به واسطه وجود فرمولاسیون های مختلف بوده و همچنین منابع مختلفی که بررسی کننده اعداد فوق هستند
  2. 2.      تاثیر روی سایر گرده افشان ها نیز باید مد نظر قرار گیرد.

برای تهیه محصولات دامپزشکی و دامپروری ، کتابها و فیلم های آموزشی از قسمت زیر استفاده کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۲ ، ۱۳:۰۵
امین زمانی پور

آفلاتوکسیکوزیس در اسب ( Aflatoxicosis )

تاریخچه :

طی سالهای 1950 در جنوب شرقی آمریکا نو عی بیماری به نام هپاتیت xدر سگها اتفاق افتاد که با مصرف غذا های کپک زده سگها همزمان بود. در سال 1960 در انگلستان دلایلی به دست آمد که همان ما یکو تو کسین عامل مرگ ومیر زیاد بو قلمون ها در اثر مسمو میت کبدی شده است. (بیماری x بوقلمون).کنجاله بادام زمینی که از برزیل به انگلستان صادر شده بود به میزان زیادی به قارچ های Aspergillus.parasiticus . aspergillus flavus که تولید آفلاتوکسین می کنند آلوده بود.داستان آفلاتو کسین از نظر تاریخی مهم است. آفلاتو کسیکوزیس بخاطر ایجاد مشکلات ناشی از مایکو توکسین ها در زنجیره غذایی و سهولت انتشار گسترده آنها ،توجه عموم را به خود جلب نمو ده اند.

آفلاتوکسین ها :

آفلاتوکسین ها شایع ترین و زهرآگین ترین مایکوتوکسین است این زهرا به توسط قارچ هایی از نوع :

 penicellium

 Pubelrulum aspergillus

parasiticus

aspergillus flavus

تولید می شود .

گونه های مختلفی از پنی سیلیوم، رایزوپوس، موکور، و استرپتومایسس. این قارچها قادرند در دانه هایی نظیر ذرت، تخم پنبه، و بادام زمینی در تمامی مراحل از رشد تا دروی محصول استقرار و تکثیر یابند و سم تولید کنند.

قارچ asperqillus flavus به آسانی در اثر حرارت و مواد شیمیایی از بین می رود ولی سموم به وجود آمده از آن تحت ثاتیر گرما قرار نمی گیرد و در اثر گرما تغییر در آن ها حاصل نمی شود . البته بیشتر فعالیت شان بعد از قرار گرفتن در معرض گرمای خشک 250 درجه سانتی گراد و گرمای مطلوب 120 درجه باز می گردد ولی ممکن است در برابر نور خورشید از بین بروند . عمده ترین شکل طبیعی آفلاتوکسین ها G2و G1وB2,B1 است این مایکوتکسین ها را براساس موقعیت شان و رنگ فلئوسانت در لایه نازک کروماتوگرام وقتی در زیر نور ماوراء بنفش قرار می گیرند نامگذاری می کنند که آفلاتوکسین های B1,B2 آبی و آفلاتوکسین های G2و G1 یک رنگ فلئورسانت سبز تولید می کنند . سموم دارای وزن مولکولی کمی هستند (,B2=312 B1=348 ) و در شرایط طبیعی غیر آنتی ژنیک هستند .

در بین این 4 نوع آفلاتوکسین معمولا نوع B1 قسمت عمده این سم را در غذا تشکیل می دهد و از سایر انواع سمی تر و سرطانزاتر است .

آفلاتوکسین های M1 . M2 متابولیت های هیدراته B2,B1 هستند که در شیر حیوانات شیرده از قبیل گاوشیری یافت شده است .

گرد بادام زمینی ، ذرت مایلو ، جو ، گندم ، پنبه دانه ، سویا ، پودر ماهی ، سور گوم و سایر غلات و دانه های روغنی و غذاهای حاوی این اقلام در تمامی مراحل از رشد تا دروی محصول اگر با قارچ آلوده شوند بزودی افلاتوکسین در آنها ایجاد می شود که به وسیله آسیاب کردن نیز از بین نمی رود و می تواند به تولید سم ادامه دهد . در سویا و سایر دانه های کوچک آفلاتوکسین ها عمدتا در طی ذخیره سازی تولید می شوند . در سویا فقط مقدار کمی از افلاتوکسین B1 بوسیله دو گونه قارچ خانواده آسپرژیلوس ها تولید می شود . محیط گرم و مرطوب زیاد برای تولید این سم در غذا ها مناسب است . این قارچ برای رشد خود نیازی به رطوبت 13 درصد یا بیشتر دارد . در رطوبت 12.5 درصد یا کمتر رشد کم و یا احیانا رشدی صورت نمی گیرد و دما باید حداقل 25 درجه سانتی گراد باشد . بیشتر آلودگی ها در ذرت اتفاق می افتد زیرا رطوبت در این دانه ها معمولا از 13درصد تجاوز می کند . وقتی این قارچ در ذرت رشد می کند معمولا تولید آفلاتوکسین ها B2,B1 می کند . البته خشکسالی و کودهای نامناسب ، تاخیر در برداشت محصول ، آفات نباتی ، تخریب دانه توسط حشرات ، صدمات مکانیکی در طول درو در آلودگی محصول با قارچ و ایجاد توکسین دخالت دارد . شرایط نامناسب انبار غلات و غیر بهداشتی بودن وسایل تهیه و توزیع مواد غذایی ، رشد قارچ و ایجاد توکسین را تشویق می کند .

حیوانات حساس :

خوک ، سگ ، اسب و گوساله بخصوص حیوانات جوانتر بیشتر به اثرات سمی آفلاتوکسین ها حساس هستند . البته در این میان گوسفند مقاومت بیشتری نشان می دهد و خوک حساسترین میباشد.

قزل آلا و طیور نسبت به پستانداران حساسیت زیادی دارند.

شرح بیماری :

تا ثیرات آفلاتوکسین وابسته به دز ، زمان و گونه شان است که بیماری بدو صورت حاد و تحت حاد بروز می کند چون مقاومت اکتسابی در برابر زهرابه تدریجا حاصل می شود . مسمومیت حاد بندرت در حیوانات اهلی به جز سگ رخ می دهد چون مقادیر بالا و غیر متعادل غذای آلوده را در یک زمان حیوان ممکن است بلع کند.

نشانه های مسمومیت فوق حاد و حاد :

خونریزی وصدمه کبدی ، اسهال خونی ، علائم عصبی ، عدم تعادل ، تشنج ، مرگ ناگهانی است .

مسمومیت تحت حاد :

نارسایی کبدی و کاهش عملکرد آن همراه با زردی ، بی اشتهایی ، عدم تعادل ، ناتوانی در امر تولید مثل (مانند سقط جنین ) ، ضعف و لرزش عظلانی ، آهسته شدن حرکات شکمبه ، اغما و مرگ می گردد .

سم به وسیله معده جذب شده و توسط کبد متابولیزه می شود و براساس رنج متابولیت ها در شیر و ادرار ظاهر می شود . آفلاتوکسین ها توسط شبکه اندوپلاسمیک صاف هپاتوسیت ها به واسطه های سمی تبدیل می شوند . اثرات سرطانزایی ، سمی ، تراتوژنیک آفلاتوکسین ها به علت اتصال واسطه های سمی به DNA و RNA سلولی است که با ایجاد وقفه در DNA پلی مراز و ترانس لوکاس ریبوزومی و نهایتا مهار سنتز پروتین باعث بروز آسیب های کبدی و نشانه های درگیری سیستم عصبی مرکز می شود و همچنین از دیگر اعمال آن مداخله در تنفس میتوکندری سلول است .

عموما کبد های مبتلا دارای قوام سفتی هستند و رنگ پریده به نظر می رسند . از نظر میکروسکوپی دژنرسانس چربی و نکروزهپاتوسیتها ، هیپرپلازی صفراوی ، فیبروز و شکل نامناسب هپاتوسیت ها دیده می شود . البته عوارض کبدی متغیر است از التهاب حاد بهمراه نکروز هپاتوسیت ها و باقی ماندن صفرا در مجاری شروع می شود که بدین شکل وقتی فعالیت کبد به طور عمده ای تغییر کند به عوارض دیگری از جمله : اختلال در انعقاد خون ، یرقان ، سیروز منتهی می شود . سطوح سروزی و مخاطی دچار خونریزی شدید می گردند در حضور مقادیر متوسط آفلاتوکسین ، اختلال و تضعیف عملکرد ایمنی نیز ممکن است وقوع یابد .

کم خونی ، رنگ پریدگی ، بالا رفتن سطح آنزیم های وابسته به کبد ( مانند : آلکالن فسفاتاز ، اسپارتات ترانس آمیناز ، گلوتامیک اکسواستیک ترانس آمیناز ، اورنیتین کاربامیل ترانسفراز ، بیلی روبین تام ) و کاهش آلبومین از دیگر عوارض این مسمومیت است که نقص فعالیت کبدی با کلیرنس بروموسولفا لئین اندازه گیری می شود . علاوه بر آسیب های کبدی دزهای بالا امکان تغییرات دژنرسانس در توبول های پروکسیمال کلیه را ایجاد می کنند . تیموس هم می تواند تحت ثاثیر قرار بگیرد و بطوریکه آفلاتوکسین B1 ، آپلازی قسمت قشری تیموس را تحریک می کند و باعث کاهش پاسخ های بین سلولی می شود . در این بین ایمنی همورال حداقل تاثیر را می پذیرد ولی کاهش سطح کمپلمان و فعالیت فاگوسیتوزی در حیواناتی که به طور تجربی با آفلاتوکسین مسموم شده اند گزارش شده است . مطالعات اپیدمیولوژیکی که بر روی سرطان بدخیم کبد در انسان شده نشان می دهد که آفلاتوکسین ها با ویروس هپاتیت B فعالیت سینرژیسم دارند .

بررسی آفلاتوکسیکوزیس در اسب و اثرات و پیامدهای مسمومیت با آن :

اسب : آفلاتوکسیکوزیس در اسب گزارش شده ولی خیلی بندرت این مسئله رخ می دهد چون اسب ها معمولا تمایلی به مصرف غذاهای فاسد ندارد و هیچ علامت کلینیکی گزارش نشده ولی بیماری بعد از یک دوره علائم اولیه که 3 تا 4 روز طول می کشد و بعد از مدت کوتاهی از خوردن غذای آلوده می گذارد شروع می شود که 5 روز به طول می انجامد .

ضایعات نکروپسی شامل : التهاب کبد ، فیبروز کبد ، هیپرپلازی مجرای صفراوی ، التهاب هموراژیک روده ، دژنرسانس میوکارد .

تشخیص :

1 – آزمایش های شیمیایی : ته مانده غذای مصرف شده را تجزیه نموده و مایکوتوکسین را جستجو کرد . برای آزمایش شیمیایی می توانند ته مانده غذا رابه جوجه مرغابی ها (حساس ترین طیور به مایکوتوکسین ) بدهند .

2 –آزمایش های کروماتوگرافی

(THIN LAYER CHROMATOGRAPHY)

که به وسیله ایجاد لکه های فلئورسانت انجام می گیرد که روش hplc یا High-performance liquid chromatography روشی آسانتر و سریعتر از TLC است ولی هزینه انجام آن بالاست . در روش کروماتوگرافی عصاره قارچ را می توان بوسیله تبخیر تغلیظ نمود و سپس توام با مواد مناسب کنترل کننده سموم روی صفحات HR سیلیس ژلاتین که قبلا در حلال کلروفرم : متانول : اسید فرمیک قرار داده اند مشخص نمود (به نسبت 1:2:97) پس از یک یا چند مرتبه عمل آوردن در این حلال صفحات را برای مشاهده لکه های آبی یا سبز با مقادیر RF تقریبی 0.35 تا 0.45 در معرض نور ماوراء بنفش قرار می دهند . سم M یا ماده زائد سم دارای RF کمتری است .

3 – آزمایش حلقه ای نایی در طیور : نای پولت ها به صورت حلقه ای بریده و قاچ قاچ می شود و عصاره آن به منظور پیدا کردن مایکوتوکسین مورد آزمایش قرار می گیرد . این آزمایش بی نهایت حساس است و غلظت پائینی مثل 10 واحد در میلیون را مشخص می کند .

4 –روش RADIO IMMUNOASSAY

5 -روش الیزا یا ENZYME- LINkED IMMUNOSORBENTASSAY

کنترل :

1 – به منظور پیشگیری از استقرار و رشد قارچ ها مواد غذایی با آمونیاک مخلوط می شوند . مقادیر اندک افلاتوکسین ممکن است به صورت ترکیب با (سدیم کلسیم آمینوسیلکات های هیدراته ) خورانیده شوند تا مانع از جذب آفلاتوکسین ها شوند .

2 – تامین ویتامین K در جیره غذایی زیرا معولا بهمراه مسمومیت های قارچی کمبود این ویتامین نیز وجود دارد .

3 – در طول مدت جمع کردن دانه ها ، خرمن کردن آنها و ذخیره سازی دانه ها نکات زیر بایستی مورد توجه قرار گیرد :

آ)ماشین را درست تنظیم کنید تا دانه ها در صورت استفاده از ماشین شکسته نشود توجه داشته باشید که بهترین منبع تولید مایکوتوکسین دانه های شکسته شده است .

ب) بگذارید دانه ها در حد رطوبت تجویز شده قبل از خرمن کردن خشک شوند.

پ) دانه ها را تمیز کنید آشغال و دانه شکسته را از بین ببرید تا امکان رشد قارچ فراهم نگردد.

ت)هر چقدر ممکن است سریعتر دانه ها را خشک و سرد کنید رشد قارچ ASPERGILLUS FLAVUS در پائین تر از 40 درجه فارنهایت (14 درجه سانتیگراد) حادث نمی شود .

ث) جریان هوای کافی بمنظور کنترل درجه حرارت و رطوبت ایجاد نمائید از دانه های مرطوب بایستی اجتناب نمود توجه داشته باشید که دانه کم ولی خیلی مرطوب امکان آلودگیش بیشتر از دانه زیاد اما رطوبت متوسط است .

ج) وسایل ذخیره سازی ، جمع آوری حمل و نقل دانه ها را بخصوص در هوای گرم تمیز کنید .

4 – کارخانجات تهیه دان بایستی :

آ) از طریق الک کردن کثافات و دانه های شکسته را از ذرت بر طرف نمایید.

ب) سقف انبار را از نظر در زگیری و جلوگیری از ریزش قطرات باران روی دانه های ذرت بازرسی نمایید .

پ) ظروف فلزی را جلا داده و تمیز نمایید و با استفاده از کلرین آنها را ضد عفونی نمایید .

ت) اجازه ندهید بخار ماشین بسته بندی به انبار بر گردد.

درمان :

بنا بر اسناد و متون در دست ،اعمال درمان بطور روشن و واضح مورد توجه قرار نگرفته و آنتی دوت اختصاصی پیدا نشده است ولی HATCH در (سال 1982) از متیوننین به همراه سیستئین و تیوسولفات سدیم در درمان آفلاتوکسیکوزیس حاد استفاده نموده است بنا بر گزارش نامبرده اگر درمان فوق بهمراه درمان حمایتی انجام پذیرد نتایج رضایت بخشی را بدنبال خواهد داشت ابتدا ایجاد ایمنی PASSIVE و استفاده از مواد ضد میکروبی در درمان آفلاتوکسیکوزیس هم توصیه شده است .

vetshoop.ir

اپلیکیشن موبایل دامپزشک همراه

برای تهیه محصولات دامپزشکی و دامپروری ، کتابها و فیلم های آموزشی از قسمت زیر استفاده کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۲۵
امین زمانی پور

کمبود آهن در اسب

( Iron deficiency )

تاریخچه

 فقر آهن، معمولا به همراه خونریزی های مزمن ناشی از آلودگی انگلی دیده می شود .

با توجه به مقدار تراکم این فلز (به طور متوسط 50mg درکیلو گرم وزن زنده)، جزء عناصر بینابین نیز در نظر گرفته می شود. بیش از 90 درصد آهن بدن به صورت ترکیب با پروتئین ها است. مهمترین پروتئین بدن که حاوی آهن میباشد هموگلوبین خون بوده که در حدود 0.34 درصد آن را آهن تشکیل می دهد.

آهن در ترانسفرین (پروتئین سرم خون) به عنوان ناقل قرار دارد. این پروتئین در عمل انتقال آهن از بخشی به بخش دیگر بدن دخالت میکند.

فریتین پروتئین شکل ذخیرة آهن بوده که به رنگ قهوه ای در کبد، طحال، کلیه و مغز استخوان وجود دارد و حاوی 20 درصد آهن می باشد. این پروتئین یکی از اشکال ذخیره آهن به شمار می آید.

هموسیدرین ترکیبی مشابه فریتین بوده و تا 35 % آنرا آهن تشکیل میدهد.

آهن جزئی از آنزیمهای فعال بدن از قبیل کاتالاز، پروکسیداز، فنیل آلانین هیدروکسیداز می باشد.

منابع آهن :

به استثنای شیر که از آهن فقیر است این عنصر در اکثر مواد غذایی یافت میشود.

این عناصر در منابع گیاهان پربرگ و سبز، بیشتر بقولات و پوسته دانه ها، و غذاهای با منشاء حیوانی نظیر گوشت، خون و پودر ماهی به خوبی یافت میگردد.

مکانیسم جذب آهن :

جذب آهن تا حدود زیادی مستقل از منبع غذایی بوده و به کمک مکانیسمی موسوم به مانع مخاطی ( Mucosal block ) مطابق احتیاجات حیوان صورت میگیرد.

این نظریه مبتنی بر وجود مکانیسم تنظیم کننده ای است که بوسیله سلولهای مخاطی مجاری گوارشی اعمال شده و از جذب مقادیر بیش از حد لزوم آهن ممانعت به عمل می آورد، به این نحو مقدار جذب تا حدود زیادی تحت کنترل نیازمندی بدن قرار می گیرد. بر طبق این نطریه سلول های مخاط معده و روده آهن را جذب و آن را تبدیل به فریتین میکنند ، پس از اینکه سلولهای مزبور از لحاظ فیزیولوژیکی از فریتین اشباع شدند عمل جذب متوقف گردیده و تنها بعد از آزاد شدن آهن از فریتین و انتقال آن به داخل پلاسمای خون مجددا از سر گرقته میشود.

اخیرا نظریه جدیدی نیز در این مورد ارائه شده و پیشنهاد میکند عاملی در شیرابه معده وجود دارد که مسئول اصلی تنظیم میزان جذب آهن میباشد.

نیاز حیوانات بالغ به جذب آهن کم است زیرا آهنی که از تخریب هموگلوبین حاصل میشود مجددا به مصرف تولید هموگلوبین میرسد ، تنها 10 درصد آهن موجود از بدن خارج میشود.

وجود آهن بیش از اندازه لازم در جیره غذایی میتواند باعث بروز اختلالاتی در دستگاه گوارش و همچنین کاهش جذب فسفر شود.

نشانه های کمبود :

با توجه به این که بیش از نیمی از آهن بدن در هموگلوبین حضور دارد یکی از اولین پیامدهای کمبود آهن در بدن کم خونی است.

از سوی دیگرچون میزان آهن هموگلوبین پس از تخریب به مصرف دام می رسد به ندرت دچار کمبود آهن میشود.

گلبولهای قرمز حاوی هموگلوبین میباشند ، این سلولها دائما در مغز استخوان تولید شده و جانشین سلولهایی میشوند که در نتیجه کاتابولیسم از میان میروند. اگرچه مولکولهای هموگلوبین نیز به هنگام کاتابولیسم تخریب میشوند ولی آهنی که از آنها آزاد شده مجددا به مصرف سنتز هموگلوبین میرسد. به این ترتیب نیاز روزانه حیوان سالم به آهن معمولا ناچیز است.

چنانچه احتیاج به آهن اقزایش یابد ، نظیر موارد خونریزی طولانی و حاملگی ، سنتز هموگلوبین احتمالا مختل شده و کم خونی بوجود می آید.

در کره اسب های جوان که صرفاً با شیر تغذیه می گردند به سبب پائین بودن ترکیب شیر از آهن، کم خونی به احتمال بسیار زیاد حادث خواهد شد. به استثناء شیر که از میزان آهن فقیر است، آهن در سرتاسر مجاری گوارشی خصوصاً در دو بخش انتهائی روده کوچک جذب میگردد.

طرح تشخیص و تست های آزمایشگاهی

حیوانات دچار فقر آهن معمولا موارد زیر را نشان می دهند:

(الف) ذخایر ناچیز آهن در مغز استخوان که با رنگ آمیزی با رنگ آبی پروشین (Prussian blue) قابل مشاهده است.

(ب) ظرفیت اتصالی آهن سرم بالاست و میزان آهن سرم، پایین است.

(ج) کم خونی میکروسیتیک هیپوکرومیک وجود دارد.

 طرح درمان

مکمل آهن ممکن است از راه خوراکی (سولفات آهن) و یا غیرخوراکی( دکستران آهن یا cacodylate) تجویز شود ولی این درمان ها با واکنش های کشنده ای همراه بوده اند.

vetshoop.ir

اپلیکیشن موبایل دامپزشک همراه

برای تهیه محصولات دامپزشکی و دامپروری ، کتابها و فیلم های آموزشی از قسمت زیر استفاده کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۲۰
امین زمانی پور

ازوتوریا در اسب

( azoturia )

( exertional rhabdomyolysis )

( monday morning disease )

بیماری صبح دوشنبه

نام اصی بیماری paralytic myoglobinuria است.این عارضه را با نام‌های دیگری نظیر سِت فاست و رابدومیلوزیس کششی و بیماری صبح دوشنبه هم می‌شناسیم.

عامل اصلی بیماری ناشناخته است اما عامل تحریکی تمرین بدنی است.

این حالت علت معمول کارآیی ضعیف در نژادهای مختلف اسب شامل استانداردبرد (standardbreds )، تروبرد (thoroughbreds) ، نژادهای خونگرم، اسبهای عربی (Arabians)، مرگان (Morgans) ، کوارتر (quarter) ، آپالوزا(Appaloosa) ، و اسبهای ابلق آمریکایی American) (Paint horses می باشد.

تاریخچه و سیمای بیمار

(۱) متداول ترین چهره این عارضه در اسب ها (که میوگلوبینوری توام با فلجی اسب ها، سندرم پای بسته (Tying - up syndrome)و آزوتوری نیز نامیده می شود)، پس از فعالیت هایی که حیوان به آنها عادت نداشته و یا پس از تعلیمات ناکافی رخ می دهد.

(۲) ممکن است این بیماری در نژادهای خاصی (مانند اسب های کوارتر)، اساس خانوادگی داشته باشد اما در همه نژادها متداول است و در حیوانات مادۀ جوان، بیشتر بروز پیدا میکند.

(3) این عارضه ممکن است در بعضی از حیوانات، مزمن و عودکننده باشد.

سبب شناسی:

به نظر می رسد تعدادی از عوامل وقوع رابدومیولیز ناشی از فعالیت جسمانی را تسریع می نمایند. برخی از اسبهای مسابقه ای موفق هم ممکن است در طول حیاتشان یک یا دو حمله جداگانه رابدومیولیز را تجربه کرده باشند؛ این مطلب اشاره بدان دارد که تأثیرات محیطی در موارد انفرادی نقش مهمی را بر عهده دارند. سایر اسبها به ویژه کره مادیانهای جوان ممکن است حملات مکرری از رابدومیولیز داشته باشند که توانایی آنها را برای رقابت به مخاطره می اندازد. احتمالا در این اسبها یک اختلال فعالیت عضلانی ارثی در ایجاد رابدومیولیز مشارکت دارد. عوامل ایجاد کننده آسیب عضلانی ناشی از فعالیت جسمانی در تابلوی صفیحة بعد فهرست شده است.

بیماری به طور مشخص در اسبهایی مشاهده می شود که پس از یک یا چند روز استراحت و استفاده از جیره غذایی سرشار از کربوهیدرات تحت تمرین قرار می گیرند. افزایش ناگهانی در طول مدت و شدت تمرینات در افزایش میزان بروز رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی دخالت دارد. آسیبهای عضلانی ناشی از فعالیت شدید جسمانی معمولا در دام هایی مشاهده می شود (به ویژه اسبهای مسابقات استقامت) که به میزان کافی برای رقابتها تعلیم ندیده اند. بالاترین میزان بروز آسیبهای عضلانی در هوای گرم می باشد. عواملی که خونرسانی به عضلات در حالت فعالیت را تغییر می دهند، نظیر به هم خوردن تعادل مایعات و الکترولیتهای بدن، در بیماریزای این حالت دخالت دارند. غذایی که به بسیاری از اسبهای در حال تعلیم داده می شود، معمولا ترکیبی از یونجه و غلات مختلف می باشد. این غذاها غالبأ حاوی مقادیر نسبتا زیادی پتاسیم هستند، اما میزان سدیم آنها محدود می باشد. مصرف طولانی مدت این جیره های غذایی ممکن است در برخی اسبها تعادل آب و الکترولیت ها را بر هم بزند؛ بنابراین آنها را نسبت به آسیب عضلانی حساس تر می کند. رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی عودکننده با دفع ادراری اندک سدیم و پتاسیم با دفع ادراری زیاد فسفر ارتباط دارد. تأمین و تکمیل الکترولیتهای جیره غذایی چنین اسبهایی میزان عود رابدومیولیز را کاهش می دهد. به نظر نمی رسد که عدم تعادل الکترولیتها در اسبهای کورس آمریکای شمالی و استرالیا علت عمده ای برای رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی باشد (مشاهدات شخصی).

در گذشته کاهش فعالیت تیروئید به عنوان عامل مستعدکننده برای رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی شناخته می شد، هرچند مطالعات بعدی نتوانسته است این مشاهدات را در اغلب موارد "tying up" تأیید نماید. عفونتهای هرپس ویروسی مسؤول میزان بروز بالای رابدومیولیز در اصطبل های اسیدهای کورس بخصوصی می باشند. به نظر می رسد در برخی اسبها وجود یک ناهنجاری زمینه ساز در عضلات اسکلتی منجر به افزایش عود این اختلال می گردد. دودمانها یا فامیلهای مخصوصی از اسبها به میزان بروز بالاتر این بیماری مشهور هستند، که این مطلب حکایت از آن دارد که برخی از اشکال رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی مبنای ژنتیکی دارند.

اسب های کوارتر:

به نظر می رسد وجود یک نقص در گلیکولیز عضلات اسکلتی عامل رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی عودکننده در بسیاری از اسبهای کوارتر و نژادهای وابسته به آن باشد. تشخیص توسط آزمایشهای آسیب شناختی بافتی و براساس مشاهدة تجمع گلیکوژن و تجمع غیر طبیعی پلی ساکاریدی در نمونه های بیوپسی عضلات اسکلتی صورت می پذیرد. این اسبها به طور مشخص طبیعت آرامی دارند و در مسابقه آنها عدم تحمل نسبت به تمرینات با وقوع خفیف تا شدید رابدومیولیز وجود دارد. در برخی موارد رابدومیولیز شدید بدون آن که تمرینات عامل محرک آن باشد رخ می دهد. در تمرین های با سرعت زیاد، اسبها کاهش قدرت و توانایی را از خود نشان می دهند؛ بدین صورت که حداکثر اکسیژن دریافتی و حداکثر لاکتات انباشته شده تا ۵۰٪ کاهش می یابد. در اسبهای دچار حملات دوره ای رابدومیولیز، افزایش چربی در جیره غذایی و استفاده از سبوس برنج و حذف غلات از جیره غذایی اجازه میدهد که آنها بتوانند به طور موفقیت آمیزی در رقابتهای تفریحی و شکاری به رقابت بپردازند. اسبهایی که از سنین پایین علایم عود بیماری را نشان می دهند، حتی اگر رژیم غذایی آنها هم دستکاری شود، تجربه نشان داده است که نگهداری أنها بی نتیجه است.

اسب های استاندارد برد و تروبرد:

در اسب های استانداردبرد و تروبرد دچار رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی، توأمان اختلال در تحریک و انقباض شناخته شده است، به نظر میرسد خصوصأکره مادیانهای جوان عصبی مستعد ابتلا هستند. مدت زمان شل شدن عضلات اسبهای مبتلا به رابدومیولیز عودکننده به دنبال انقباض عضلانی طولانی است. عقیده بر این است که علت گرفتگی عضلانی در این اسیدها اختلال در تنظیم عبور کلسیم از غشای سلول ها میباشد. افزایش ورود کلسیم به تنهایی به داخل سلول نیز می تواند باعث به وجود آمدن یک چرخه معیوب از انباشته شدن کلسیم در میتوکندریها و تخلیه انرژی گردد، که در نهایت منجر به نکروز سلولی می شود. به علت تشابهاتی که با هیپرترمی بدخیم وجود دارد، به نظر می رسد میزان بروز واکنشهای حاصل از بیهوشی در اسب های تروبرد به ویژه آنهایی که دارای سابقه "tying up" هستند، بالا باشد.

 بیماریزایی

مطالعات اخیر نشان داده است که ممکن است بیماریزایی ناشی از اختلال در ذخیره گلیکوژن و احتمالا به همراه الگوی وراثتی اتوزومی مغلوب باشد. هر چند امکان دارد دلایل متعددی برای تجمع گلیکوژن و پلی ساکاریدها وجود داشته باشد.

روند بیماری :

بیماری به دو فرم حاد و تحت حاد وجود دارد و عامل مستعد کننده آن خوردن مواد دانه ای زیاد و استراحت طولانی مدت است که موجب افزایش ذخیره گلیکوژن در سلولهای عضلانی میشود.و چنانچه اسب بلافاصله بعد از استراجت طولانی به فعالیت شدید بپردازد .گلکولیز رخ داده و تجزیه سریع گلیکوژن موجب تولید اسید لاکتیک فراوان در عضله میشود و موارد زیر رخ میدهد:

- از بین رفتن و آسیب سلولهای عضلانی

-آزاد شدن میوگلوبین در اثر آسیب سلول و ایجاد شدن میوگلوبین یوری که موجب قرمز یا قهوه ای شدن ادرار میشود. و باعث صدمث به کلیه و نارسایی کلیوی میشود.

چنین مواردی به علت خستگی مفرط عضلانی به صورت ناگهانی ناتوان میشوند و به مقداری عرق کرده و درد عضلانی شدیدی را متحمل میشوند .

در فرم تحت حاد علائم خفیف و شامل خستگی و کندی حرکات میباشد.

علائم کلینیکی آن بسیار ساده است ولی شناخت عامل آن کار بسیار مشکلی می‌باشد. در ازوتوریای حاد، اسب در حین تمرین دچار کوفتگی می‌شود. عضلات پهن پشت و قسمت یک چهارم عقبی حیوان، سفت و دردناک می‌گردند. اگر اسب را مجبور به ادامه تمرین کنند، وضعیت اسب بدتر می‌شود تا جائیکه دیگر به هیچ عنوان قادر به حرکت نخواهد بود. در این حالت ممکن است بخوابد و دیگر قادر به ایستادن روی پاهایش نباشد. اسب مبتلا به ازوتوریا برای دفع ادرار به خود فشار می‌آورد و نمی‌تواند ادرار را دفع کند و اگر ادراری هم دفع کند رنگ آن بسیار تیره و متمایل به قرمز است. ازوتوریای حاد اغلب یک یا 2 روز بعد از تمرین به دنبال یک دوره استراحت کوتاه مدت و یک جیره تغذیه‌ای سنگین رخ می‌دهد. قبل از معاینه توسط دامپزشک می‌توان با مشاهده عرق کردن زیاد و بسیار سریع تر از انتظار اسب در حین تمرینات به وجود عارضه پی برد. اسب حرکات یورتمه بلند و چهار نعل را انجام می‌دهد ولی نه به آن نحوی که از او انتظار می‌رود و خیلی سنگین تر از حد انتظار تنفس می‌کند. ازوتوریا در واقع به شکل یک خستگی غیر طبیعی خود را نشان می‌دهد. هنگامیکه اسب خسته است در عضلات خود احساس ضعف و درد می‌کند که در اثر تجمع مقادیر زیادی اسیدلاکتیک است که توسط گردش عمومی دفع نمی‌شود. در ازوتوریا همچنین در اثر تجمع مقادیر زیادی اسیدلاکتیک و خاصیت اسیدیته آن، تخریب عضلانی صورت می‌گیرد. این تخریب عضلانی را می‌توان به طریق اندازه گیری سطوح آنزیم‌های خارج شده از سلول‌های تخریبی در خون اندازه گیری کرد. هنوز علت تشکیل مقادیر زیاد اسیدلاکتیک بر ما معلوم نیست. این عارضه در اسبی که به علت تمرینات زیاد، تغذیه اضافه می‌شود رخ می‌دهد و در این شرایط کربوهیدرات مازاد به صورت نشاسته و گلیکوژن در عضلات ذخیره می‌شود و هنگامیکه این مواد به منظور ساختن انرژی شکسته می‌شوند، مقادیر زیادی اسیدلاکتیک به وجود می‌آید. اگر به اسب‌هایی که ازوتوریا دارند استراحت داده و جیره غذاییشان را کم کنند، می‌توانند تا حدودی فاکتورهای مزاحم تشدید کننده عارضه را کاهش دهند. برخی اسب‌ها الکترولیت‌هایی نظیر سدیم را به اندازه کافی جذب نمی‌کنند و بدین ترتیب دیواره سلول‌های عضلانی آن محکم نمی‌شود. در این اسب‌ها سلول‌های عضلانی فراتر از آنچه که انتظار می‌رود تخریب می‌شود.

علائم کالبدگشایی :

دژنراسیون ماهیچه های مخطط و گاهی اوقات درگیری دیافراگم و قلب مشاهده میشود که عضلات آنها سیاه و متورم شده است.

کلیه ها متورم است و ادرار قهوه ای در مثانه وجود دارد.

طرح تشخیص و تشخیصهای تفریقی

دامپزشکان می بایست با استناد به تاریخچه یافته های بالینی و نتایج تست های آزمایشگاهی بیماری را تشخیص دهند. ممکن است در موارد مزمن یا عودکننده، برای تفریق چهره بالینی بیماری از لنگش، تهیه بیوپسی از عضله سودمند باشد.

در اسبهای دچار رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی به طور معمول افزایش در سرم کراتین کیناز (SCK) سرم آسپارتات آمینوترانسفراز، و سرم لاکتات دهیدروژناز نشان داده شده است. میزان افزایش این آنزیم ها نشان دهنده وسعت نکروز عضلانی است، اما در موارد بالینی میزان سرم کراتین کیناز (SCK) معمولا در حد چندین هزار واحد بین المللی در لیتر (IU/L ) است. در اسبهایی که شدیدأ مبتلا هستند، رنگی شدن ادرار یافته ای معمول است.

اگرچه در اسبهای مبتلا، هنگامی که دچار حملات حاد ناشی از تمرینات سنگین می گردند ممکن است افزایش غلظت لاکتات پلاسما یا خون و اسیدوز متابولیک مربوط به آن بروز نماید، اما. این تغییرات معمولا گذرا بوده و رویهمرفته به نظر می رسد اهمیت کمی در ایجاد این اختلال داشته باشد؛ ولی با این وجود اسبهایی که تحت تمرین طولانی و کمتر از حداکثر میزان فعالیت جسمانی قرار می گیرند و دارای سابقه آسیب عضلانی هستند ممکن است دچار کم آبی بدن، آلکالوز متابولیک همراه با کاهش کلر خون، و کاهش کلسیم خون شوند.

بیوپسی های عضلانی به ویژه در نژادهای وابسته به اسبهای کوارتر ممکن است در تشخیص عامل ایجاد کننده رابدومیولیز کمک کنند. در اسبهای مبتلا ممکن است با انواع گوناگونی از اختصاصات بافتی مواجه شویم، که این حالت نشان دهنده تنوع بیماریهای مولد رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی می باشد. رشته های عضلانی شدیدأ منقبض و رشته های تخریمه شده به طور پراکنده در میان تعداد فراوانی از رشته های سالم و طبیعی دیده می شوند. به طور کلاسیک رشته های نوع دوم بسیار بیشتر از رشته های نوع اول مبتلا می باشند. طی چند روز ماکروفاژها به محل نکروز رشته های عضلانی نفوذ نموده، و میوبلاستها برای ترمیم قطعه آسیب دیده رشته عضلانی در ظرف ۱ تا ۲ هفته در محل ظاهر می گردند. (شکل ۳-۴۰). اسبهای دچار رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی مزمن اغلبیه دارای چندین مرحله از دژتره شدن و رژنره شدن سلولی شامل تعداد فراوانی از رشته های بالغ با هسته مرکزی می باشند. اسبهای مبتلا به آسیب عضلانی ناشی از تجمع پلی ساکاریدی دارای واکوئل های قرارگرفته در زیر غشای سلولی و گنجیدگی های پارا آمینوسالیسیلات (paraaminosalicylate) مثبت در رشته های نوع دوم پراکنده در سطح بافت می باشند

تست های آزمایشگاهی

میزان CPK افزایش یافته است (۱۰۰۰۰ - ۵۰۰۰ واحد در هر لیتر) و میوگلوبینوری مشاهده می شود.

آنزیمهای AST , CK ، میوگلوبین سرم افزایش یافته است.

سدیم و کلر کاهش یافته و ازت اوره خون و کراتینین افزایش می یابد.

پیشگیری

تنها موارد توصیه شده در زمینه پیشگیری، شامل اصلاح روش های آموزشی حیوان و توجه به جیره می باشد. حیوانات بسیار چاق، به رابدومیولیز ناشی از فعالیت مستعدتر هستند. به منظور گند نمودن آزادسازی کلسیم و کاهش انقباض عضلانی، از دانترولن سدیم استفاده می شود.

درمان :

اهداف درمانی برای دام های شدیدأ مبتلا باید شامل موارد زیر باشند:

(۱) جلوگیری از آسیب عضلانی بیشتر؛

(۲) تخفیف درد؛

(۳) برقرار نمودن تعادل آب و الکترولیتها و اگر چنین رفتار کنیم، همین کفایت می کند؛

(۴) کاستن از احتمال ایجاد اختلال کلیوی دردامهایی که شدیدتر مبتلا هستند و میوگلوبین ادراری دارند.

در اغلب مواردی که رابدومیولیز شدید است، ادامه فعالیت جسمانی ممنوع می باشد. در اسبهایی که دچار اسپاسم و گرفتگی۔ های عضلانی نه چندان پیچیده می باشند، هنگامی که میزان آن کسم باشد، اگر آسیب عضلانی ایجاد شده باشد، در نتیجه تمرین سبک به طور مشخصی افزایش می یابد. به هرحال برای تفکیک بین اسپاسم و گرفتگی عضلانی نسبتا خوش خیم و گذرا و سندرم بالقوه مخرب از حالت شدید رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی قضاوت بالینی دقیقی لازم است. هنگامی که این تفکیک صورت پذیرفت، در مورد ادامه یا قطع تمرینات می توان تصمیم مناسبی گرفت. به هر حال، در صورتی که هر گونه شبهه ای وجود داشته باشد، تمرینات شدید بعدی باید متوقف گردد.

اگر دستگاه گردش خون مختل نشده باشد، آرام بخش هایی نظیر استیل پرومازین حالت اضطراب را برطرف نموده و از طریق بلوکه کردن گیرنده های آلفا آدرنرژیک گردش خون محیطی را بهبود می بخشند. از طرف دیگر، درهای کم گزیلازین یا دیازپام ممکن است سودمند باشد. عوامل ضد آماسی غیراستروئیدی نیز مطلوب بوده و علایم را تخفیف میدهند. برای دام های از پا افتاده ای که به طور شدید تری مبتلا هستند، داروهای ضددرد قوی تری نظیر بوتور فانول (butorphanol) و دتومیدین (detomidine) مورد نیاز می باشد. برخی از دامپزشکان معتقدند که کورتیکواستروئیدها هم می توانند مفید باشند. گزارش شده است که این عوامل موجب شل شدن اسفنکترهای مویرگی می گردند، بنابراین از نظر تئوری خونرسانی بافتی را بهبود می بخشنده، به علاوه آنها از طریق تثبیت غشاهای سلولی به کاهش روند آسیب عضلانی کمک می نمایند. براساس تجربه تجویز دی متیل سولفوکساید (۰.۹ گرم به ازای هر کیلوگرم از محلول ۲۰٪ به صورت تزریق وریدی) نیز ممکن است مؤثر باشد. برای درمان این بیماری استفاده از دانترولن سدیم (dantrolene sodium) با دز ۲ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن که در سرم فیزیولوژی حل شده و از طریق لوله مری به دام خورانده می شود نیز توصیه گردیده است.

در اسبهایی که نشانه های بالینی و آشکاری حاکی از رابدو۔ میولیز شدید ناشی از فعالیت شدید جسمانی، غلیظ شدن خون، یا میوگلوبین ادراری را از خود نشان می دهند، نخستین اقدام ایجاد تعادل مجدد در مایعات و افزایش ترشح ادرار ( diuresis) میباشد. اگر در طول سواری استقامت آسیب عضلانی اتفاق افتاده باشد، دام های مبتلا معمولا دچار آلکالوز هستند و درمان با بی کربنات چندان مناسب نخواهد بود. بنابراین محلول های الکترولیتی متعادلی که از طریق داخل وریدی یا توسط لوله مری تجویز می شوند بسیار پسندیده و مطلوب هستند. میوگلوبین در دامهایی که آب بدن را از دست داده اند می تواند برای کلیه می باشد. میوگلوبین ممکن است دارای خواص تأثیرگذار بر روی عروق باشد، لذا در دام هایی که گردش خون آنها مختل شده است می تواند ایسکمی کلیوی ایجاد نماید. بنابراین برای به حداقل رساندن آسیب وارده به لوله های کلیوی خونرسانی کافی به کلیه ها و حفظ آن اهمیت دارد. در صورت امکان، مایع درمانی با محلول های لاکتات رینگر، سرم فیزیولوژی، یا ۲.۵ درصد دکستروز در سرم فیزیولوژی

۰.۴۵ درصد باید تا زمان صاف و بی رنگ شدن ادرار ادامه یابد. بعد از دوره اولیه درمان ارزیابی مجدد هماتوکریت، پروتئین تام پلاسما، و الکترولیت۔ های سرم راهنمای بسیار خوبی برای رژیم درمانی بعدی میباشد. برای ارزیابی وسعت آسیب کلیوی در دام هایی که شدیدأ مبتلا هستند، کنترل معمولی نیتروژن اوره خون و یا کراتینین سرم توصیه شده است، تجویز داروهای مدار معمولا مناسب نیست.

صرف نظر از تدابیر درمانی که در بالا به آنها اشاره شد، اسبهای مبتلا نیاز به یک بستر راحت، گرم و مراقبت کافی دارند. عاقلانه نیست که آنها را به زور وادار به تلاش برای ایستادن نمود.

درمان فرم حاد :

- مایع درمانی به مقدار 6-7 لیتر برای جلوگیری از رسوب میوگلوبین در توبولهای کلیه

- تجویر بیکربنات سدیم وریدی برای رفع اسیدوز

- تجویز داروهای شل کننده عضلانی مثل متوکاربامول و رامپون

- استراحت

- قطع جیره کنسانتره

کنترل

جیره غذایی :

کاهش محتوی کربوهیدرات جیره غذایی و فراهم نمودن یونجه مرغوب و متعادل نمودن مکمل های ویتامینی و مواد معدنی اساس پیشگیری از رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی را بدون توجه به عامل ایجادکننده آن تشکیل می دهد. برای تأمین کالری اضافی، به ویژه برای اسبهای دچار آسیب عضلانی ناشی از ذخیره پلی ساکارید، از مکمل های چربی نظیر سبوس برنج یا روغن ذرت می توان استفاده نمود.

اسبهای با میزان دفع ادراری سدیم کم یا میزان دفع ادراری فسفر بالا نیازمند ۱ تا ۲ اونس 1کلرید سدیم اضافی می باشند یا باید نسبت کلسیم به فسفر برای آنها تنظیم گردد. به نظر برخی از محققین، افزودن بیکربنات سدیم به غذای اسبهایی که مستعد ابتلا به رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی می باشند، به کاهش میزان بروز این اختلال کمک می کند. میزان تأثیر یا مکانیسم دقیقی که به واسطه آن این عامل می تواند میزان بروز اختلال را کاهش دهد، به طور کامل شناخته نشده است. در آب و هوای گرم و مرطوب که اسبها مستعد تعریق فراوان می باشند، افزودن روزانه ! تا ۲ أونس کلرید پتاسیم به غذا ممکن است در برخی از آنها سودمند باشد.

ویتامین E و سلنیم به منظور جلوگیری از رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی سالهاست که مورد استفاده قرار میگیرد هرچند که میزان ویتامین E و سلنیم بسیاری از اسبهایی که حملات مزمن "tying up" را تجربه نموده اند در محدوده طبیعی قرار داشته است. با وجود آن که هیچ گونه مدرکی برای حمایت از تأثیرات این درمان وجود ندارد، گزارش های متعددی حاکی از توصیه به درمان با ویتامین E و سلنیم به منظور کاهش شدت رابدومیولیز ناشی از فعالیت شدید جسمانی وجود دارد، که این اثر احتمالا از طریق خواص آنتی اکسیدانی آنها می باشد. مقادیر طبیعی لازم برای سلنیم سرم ۰.۱۴ تا ۰.۲۵ میکروگرم در هر میلی لیتر ( ug/ml) و برای ویتامین E بیش از ۱.۶ میکروگرم در هر میلی لیتر ( ug/ml) می باشد.

فعالیت جسمانی :

هنگامی که سرم کراتین کیناز به حد طبیعی برگشت، افزایش تدریجی در مدت تمرینات از ۵ دقیقه گرداندن اسب دور میدان به ۳۰ دقیقه طی یک دوره سه هفته ای به برگشت حالت ورزیدگی اسبها بدون وقوع آسیب عضلانی اضافی دیگر کمک می نماید. اسبهای مستعد باید هر روز برخی از اشکال تمرینات را انجام دهند (از جمله استفاده از چراگاه همراه با سایر اسب ها، گرداندن در اطراف میدان یا سواری. به نظر می رسد که یک یا چند روز غیرفعال بودن قبل از انجام تمرینات خود یک عامل تحریک کننده اولیه برای ایجاد رابدومیولیز در اسبهای مستعد باشد.

دارو درمانی :

دانترولن سدیم و فنی توئین هر دو به عنوان پیشگیری کننده در اسبهای دچار اختلال در تحریک و انقباض عضلانی مفید هستند. عقیده بر این است که دانترولن سدیم به صورت داخل سلولی و از طریق کند نمودن آزاد شدن کلسیم از شبکه

سارکوپلاسمیک عمل می نماید. این دارو نسبتا نامحلول بوده و با وجود آن که تجویز داخل وریدی آن میسر است، اما این کار دشوار و پرهزینه می باشد. در توصیه شده آن ۲ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم، هر ۲۴ ساعت یک بار به صورت خوراکی به مدت ۳ تا ۵ روز است، که در صورت نیاز به ادامه درمان با همین دژ یعنی ۲ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم به صورت روزانه یا یک روز در میان یا دو روز در میان برای مدت یک ماه یا بیشتر داده می شود. بهترین زمان برای تجویز دارو یک ساعت قبل از برنامه تمرینات می باشد. تجربه نشان داده است که استفاده از این رژیم درمانی به مدت چند ماه در اسبها هیچ گونه عوارض سوء آشکاری را ایجاد نمی نماید. ولی با وجود این واکنش در مقابل این درمان متغیر و غیر قابل پیش بینی استاد و اخیرا تجویز فنی توئین در اسبهای مستعد به "tying up" توفیقاتی را در کاهش میزان بروز علایم به همراه داشته است.

 فنی توئین از طریق راههای زیر اعمال اثر می نماید: (۱) تغییر در فعالیت واسطه های عصبی در محل اتصال عصبی عضلانی؛ (۲) تأثیر بر روی آزاد شدن کلسیم از شبکه سارکوپلاسمیک؛ و (۳) تغییر در نفوذپذیری سارکولما نسبت به سدیم، دز دارو در اسبها باید طوری تنظیم شود که میزان غلظت سرمی دارو را در حد ۵ تا ۱۰ میکروگرم در هر میلی لیتر ( ug/ml) حفظ نماید. دزهای اولیه با مقادیر ۶ تا ۸ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم به صورت خوراکی و برای مدت ۳ تا ۵ روز شروع می شوند. درها را می توان با افزودن ۱ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم هر ۳ روز یک بار افزایش داد تا زمانی که مانع از بروز رابدومیولیز شود؛ اما اگر اسبها حالت خواب آلودگی پیدا کردند باید آنها را کاهش داد. در صورت امکان، در آغاز درمان باید غلظت سرمی فنی توئین مورد ارزیابی قرار گیرد.

در اسیدهای مسابقه ای مضطرب و مستعد ابتلا به حملات مکرر آسیب عضلانی ناشی از فعالیت شدید جسمانی، استفاده از دزهای کم آرام بخش های فنوتیازینی (از جمله استیل پرومازین با دز حدود ۰.۰۰۵ تا۰.۰۱ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم) که در حدود ۳۰ دقیقه قبل از انجام تمرینات تجویز می گردد، ممکن است میزان بروز این حالت را کاهش دهد. این درهای کم باعث ایجاد اثرات محافظتی در مقابل آسیب عضلانی می گردند بدون آن که کاهشی در ظرفیت کارآیی ایجاد نمایند. با وجود این، استفاده از مشتقات فنوتیازینی در اکثر مسابقات ممنوع است و اسب قدرت زیادی از خود نشان می دهد، به همین سببه ارزش این اقدام پیشگیری کننده قبل از انجام رقابتها محدود می گردد.

برخی گزارشات منتشر نشده حاکی از آن است که استفاده از واکسن های ویروس سرخک با افزودن دی متیل گلیسین به میزان امیلی گرم به ازای هر کیلوگرم به جیره غذایی اسبهای در معرض خطر ابتلا به حملات مکرر آسیب عضلانی ناشی از فعالیت شدید جسمانی می تواند از میزان بروز این حالت بکاهد. این حقیقت که بسیاری داروهای مختلف به منظور جلوگیری از آسیب عضلانی ناشی از فعالیت شدید جسمانی مورد استفاده قرار گرفته اند نشان دهنده آن است که تا چه حد این داروها غیر مؤثر بوده اند.

vetshoop.ir

اپلیکیشن موبایل دامپزشک همراه

برای تهیه محصولات دامپزشکی و دامپروری ، کتابها و فیلم های آموزشی از قسمت زیر استفاده کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۱۴:۰۲
امین زمانی پور

آسپرژیلوزیس در اسب

 ( Aspergillosis )

عامل :

گونه های مختلف خانواده آسپرژیلوس که معروفترین آنها Aspergillos fumigatus است.

تاکنون صدها گونه از جنس آسپرژیلوس (Aspergillus) شناسایی شده اند که بیشتر آنها جزو ساپروفیت های محیطی هستند. آسپرژیلوس فومیگاتوس(Aspergillus fumigatus) عامل ۹۰ تا ۹۵ درصد از موارد ابتلا به آسپرژیلوزیس(Aspergillosis) در حیوانات است. سایر گونه های بیماری زای آسپرژیلوس در حیوانات و انسان شامل آسپرژیلوس نایجر(Aspergillus niger)، آسپرژیلوس فلاووس (Aspergillus flavus)، آسپرژیلوس ترئوس(Aspergillus terreus) و احتمالا آسپرژیلوس نیدولانس(Aspergillus nidulans) هستند. آسپرژیلوس فلاووس و آسپرژیلوس پارازیتیکوس(Aspergillus parasiticus) می توانند مایکوتوکسین هایی به نام آفلاتوکسین و سیکلو پیازونیک اسید تولید کنند و عامل ایجاد آفلاتوکسیکوزیس(Aflatoxicosis ) در حیوانات هستند. بیشتر گونه های آسپرژیلوس در شاخه قارچ های ناقص طبقه بندی شده اند. با این حال مرحله تولید مثل جنسی در تعداد اندکی از گونه ها نظیر آسپرژیلوس نیدولانس گزارش شده است که با تولید آسک و آسکوسپور مشخص می شود. گونه های آسپرژیلوس به طور سریع رشد و ریسه هایی با دیواره عرضی تولید می کنند. رنگ پرگنه برحسب گونه از سبز مایل به آبی تا زرد و حتی سیاه متغیر است. این رنگ ناشی از تولید کونیدیوم های پیگمانته است. در زیر میکروسکوپ، زنجیره هایی از کونیدیوم های بیضی تا کروی شکل کوچک با قطر حدود ۳ میکرومتر از فیالیدهای مستقر روی وزیکول (انتهای متورم کونیدیوفور) تولید و دیده می شوند. گونه های آسپرژیلوس عامل ایجاد گستره وسیعی از بیماری ها، مواردی از مایکوتوکسیکوز(Mycotoxicosis) و عوارض الرژیک هستند.

 زیستگاه طبیعی

گونه های آسپرژیلوس اصطلاحا همه جایی(Ubiquitous) هستند و به طور معمول در سراسر جهان از خاک، هوا و گیاهان جداسازی می شوند. این گروه از قارچ ها جزو شایع ترین آلوده کننده های آزمایشگاهی اند. برخی از گونه های آسپرژیلوس حتی از آب مقطر استریل نیز جداسازی شده اند و به همین دلیل اصطلاحا به آنها جن بطری(Bottle imp) گفته می شود.

بیماریهای ناشی از آسپرژیلوس فومیگاتوس در حیوانات :

 اسب

- عفونت های چشمی (درگیری قرنیه)

- عفونت جیب حلقی (Guttural pouch mycosis)

- گرانولومای بینی (Nasal granulomas )

- عفونت های گوارشی در کره اسبها

سگ

- اوتیت خارجی (Otitis externa)

- رینیت مزمن

- عفونت منتشر شده با ترومبوز عروقی (در برخی موارد)

گاو

- سقط جنین قارچی

- پنومونی قارچی

- ورم پستان (ایجاد آبسه و گرانولوم در غدد پستانی)

- عفونت گوارشی در گوساله ها

پرندگان (پرندگان اهلی، پرندگان وحشی، پرندگان آبزی، پنگوئن و غیره)

- پنومونی جوجه ها (Brooiler pneumonia)

- پنومونی و عفونت های حاد و مزمن کیسه های هوایی

- عفونت منتشر شده (ایجاد ندول های زردرنگ در اندام های بدن)

سایر حیوانات

- پنومونی قارچی

- عفونت های سطحی پوست

- عفونت های چشمی (درگیری قرنیه)

- مایکوتوکسیکوزیس (آفلاتوکسین ها، مایکوتوکسین های رعشه آورو غیره)

بیماری زایی و نشانه های بالینی

گونه های آسپرژیلوس بویژه گونه فومیگاتوس بیماری های زیادی شامل عفونت های دستگاه تنفس، دستگاه گوارش، چشم، مغز و عفونت های سیستمیک و جلدی در حیوانات و انسان تولید می کنند. آسپرژیلوس فومیگاتوس ترکیبات گوناگونی نظیر انواع همولیزین(Haemolysins)، آنزیمهای پروتئولیتیک و سایر ترکیبات سمی تولید میکند که نقش دقیق آنها در پاتوژنز آسپرژیلوزیس نامشخص است. بیماری عموما از راه استنشاق یا بلعیدن کونیدیوم های هوابرد (Airborne conidia)قارچ آغاز می شود. شایع ترین فرم بیماری در حیوانات و انسان، عفونت دستگاه تنفس است که در پرندگان، پنومونی قارچی(Mycotic pneumonia or pneumomycosis ) نامیده میشود. در طول زمانی که ریه عفونی است، ترشحات چرکی در برونشیولها انباشته می شوند و عفونت از راه تهاجم و ورود قارچ به عروق خونی در سرتاسر بدن گسترش می یابد. عفونت ریوی در پرندگان گوناگون نظیر ماکیان، بوقلمون، اردک، غاز، کبوتر، کلاغ، بلدرچین، فلامینگو، پنگوئن، شترمرغ، قناری و تعدادی از پرندگان وحشی گزارش شده است. این پنومونی در جوجه های ۱ تا ۳ روزه بیشتر دیده می شود و جوجه های ۳ تا ۴ هفته ای معمولا به صورت اپیدمی (همه گیر) به بیماری مبتلا می شوند. عفونت از راه آلودگی سطحی تخم مرغها به کونیدیوم های آسپرژیلوس در داخل ستر یا هچری پخش میگردد. در این شرایط، قارچ در طی انکوباسیون به داخل تخم مرغ نفوذ می کند و پس از استقرار روی پرده های جنینی، زرده را به رنگ سبز تغییر می دهد و جنین را نابود میکند. در صورت جابه جایی تخم مرغ های آلوده و شکستن آنها در داخل هچری، عفونت انتقال و گسترش می یابد. در صورتی که جنین آلوده نمیرد و به جوجه تبدیل شود، جوجه آلوده عفونت را به جوجه های پیرامون خود منتقل خواهد کرد. تنفس سریع با دهان باز، ترشحات چشم و بینی، خواب آلودگی، افسردگی، بی اشتهایی، اختلال در بلعیدن غذا، سیانوزه شدن نوک و در مراحل پایانی، تب، لاغری، توقف رشد و اسهال از نشانه های اصلی بالینی در پرندگان مبتلا به بیماری هستند. معمولا پرندگان مسن بویژه بوقلمونها به فرم مزمن بیماری دچار می شوند، و علایمی نظیر بی اشتهایی، اشکال در تنفس، کاهش تخم گذاری و اسهال مشاهده میشود. از مشخصات اصلی فرم تنفسی آسپرژیلوزیس در پرندگان، ایجاد گرانولوم های آسپرژیلوسی به صورت ندول های خاکستری مایل به زرد (Yellowish-gray nodules) در بسیاری از ارگانها بویژه در ریه ها و کیسه های هوا است. در صورتی که قارچ به فضاهای خالی بدن نظیر کیسه های هوا در پرندگان راه یابد، سرهای زایشی تغییر شکل یافته نیز تولید خواهد شد .

آسپرژیلوس فومیگاتوس علاوه بر پنومونی جوجه ها، بیماری های فراوان دیگر را نیز در حیوانات ایجاد میکند . مهمترین فرم آسپرژیلوزیس در انسان همانند حیوانات، فرم ریوی است که به اشکال مختلف نظیر آسپرژیلوز ریوی آلرژیک (Allergic bronchopulmonary aspergillosis) ، آسپرژیلوما(Aspergilloma )، آسپرژیلوز نکروز دهندۂ مزمن (Chronic necroziting aspergillosis) و آسپرژیلوز مهاجم(Invasive aspergillosis) دیده می شود. افراد مبتلا به نقایص سیستم ایمنی و آنهایی که برای مدت های طولانی از آنتی بیوتیک های گوناگون استفاده می کنند، بیشتر در معرض ابتلا به بیماری هستند. عفونت های مهاجم از کانون اولیة ریوی به پوست، سینوس های بینی، گوش خارجی، برونشها، چشم، استخوان ها و پرده های مغز گسترش می یابند. در انسان نیز همانند حیوانات بیماری در پی استنشاق کونیدیوم های هوابرد قارچ ایجاد می شود.

بیماری زایی در اسب :

1- التهاب قارچی جیب حلقی ( Guttural pouch mycosis )

2- التهاب قارچی سینوس پارانیزال و نیزال

( paranasal sinuses & nasal passage mycosis )

ایجاد التهاب عروقی میکند و دطنتیجه ترومبوز و اینفارکشن اتفاق می افتد و بافتهای ناحیه نکروز میشوند و گاهی عفونت به استخوانهای این نواحی کشیده شده و استخوانها لیز شده و در مواقعی دیده شده که منجر به انسفالوپاتی میگردد.

3- کراتومیکوزیس ( keratomycosis )

4- التهب جفت و سقط ( placentitis & abortion )

به دنبال استنشاق اسپور قارچ اسپور از طریق عروق به جفت رسیده و کوتیلودونها دچار التهاب شده ، نکروز و التهاب عروقیهم ایجاد شده.و یا اینکه به خود جنین وارد شده و باعث آلودگی اندامهای جنینی شده که در هر دو صورت نتیجه سقط است.

5- پنومونی قارچی :

یک پنومونی شدید است که به صورت فوق حاد و بدون علائم اسب را از پا در می آورد.

6- انسفالوپاتی ( Encephalopathy )

7- گرانولوم مدیاستین ( Granuloms in the mediastinum )

یکسری گرانولوماها در ناحیه مدیاستین ایجاد میکند. سرفه ، تب و ترشحات بینی وجود دارد و ایجاد حالتی را دارند به نام Horners sundrom که به علت آسیب به عصب vagus sympatic trunk است و علائم آن به صورت عرق یکطرفه صورت ، چشم فرورفته ، پرولاپس پلک سوم و پلک نیمه باز ( ptosis ) است.

تشخیص آزمایشگاهی نمونه های بالینی

نمونه برحسب مورد از ندول های گرانولوماتوز، شیر، ضایعات جنین (پلاکهای خاکستری رنگ جلدی یا محتوای معده جنین)، کوتیلودونهای جفت، چشم (تراشه های قرنیه و پلاک های زرد رنگ چشمی)، پوست (تراشه های جلدی) و گرانولوم بینی (بیوپسی) تهیه می شود. از آنجا که اکثر گونه های آسپرژیلوس به عنوان ساپروفیتهای فرصت طلب در طبیعت پراکنده اند، تایید حضور بیماری در حیوانات و انسان با نشان دادن قارچ در بافت های درگیر امکان پذیر خواهد بود. برای بررسی آسیب شناسی بهتر است نمونه بافتی تهیه شود. برای مثال، در گرانولوم بینی، جداسازی آسپرژیلوس فومیگاتوس از کشت ترشحات بینی چندان مهم نیست و نتیجه به سختی تفسیر می شود، در حالی که دیدن ریسه های تقسیم شونده با انتهای دو شاخه (Dichotomus hyphae )در مقاطع بافتی تهیه شده از نمونه بیوپسی بسیار مهم است.

بررسی میکروسکوپی مستقیم

تراشه های جلدی و سایر نمونه ها را میتوان پس از شفاف کردن با پتاس ۱۰ درصد در زیر میکروسکوپ بررسی کرد. بررسی مقاطع آسیب شناسی نیز مفید است. این مقاطع را می توان به روشهای پریودیک اسید شیف (Periodic acid schiff) یا گوموری متنامین سیلور(Gomori methenamine silver) رنگ آمیزی و از نظر وجود ریسه های تقسیم شونده با انشعابات دو شاخه انتهایی بررسی کرد .

جداسازی و شناسایی

برای جداسازی گونه های آسپرژیلوس میتوان از محیط کشت سابورو دکستروز آگار واجد یافاقد کلرامفنیکل (0.05گرم در لیتر) استفاده کرد. آسپرژیلوسها غالبأ نسبت به سیکلوهگزامید حساس اند. بخش کوچکی از نمونه (تراشه های جلدی، بافت، ...) را به داخل محیط کشت تلقیح می کنند و کشت ها را از جهت وجود داشتن آسپرژیلوس فومیگاتوس و سایر آسپرژیلوسهای عامل عفونت های حیوانی، به مدت ۵ روز در شرایط هوازی و در دو دمای ۲۵ و ۳۷ درجه سانتیگراد نگهداری میکنند. پرگنه های آسپرژیلوس معمولا طی ۲ تا ۳ روز در سطح محیط کشت ظاهر می شوند. گونه فومیگاتوس تا دمای ۴۵ درجه سانتیگراد نیز رشد می کند. گونه های آسپرژیلوس با ویژگی هایی نظیر ظاهر پرگنه، منظره میکروسکوپی و آزمون های سرم شناسی شناسایی می شوند.

به طور کلی، در شناسایی گونه های آسپرژیلوس ویژگی هایی نظیر رنگ پرگنه، اندازه و حالت دیواری کونیدیوفور، شکل و اندازه وزیکول، بودن یا نبودن متولا، وضعیت فیالیدها، اندازه، شکل و ظاهر کونیدیوم ها و طول زنجیرۂ کونیدیوم به همراه شکل سلول پایه مهم هستند. در آزمون های سرم شناسی، کیت های تجاری ایمونودیفیوژن (Commercial immunodiffusion kits) در دسترس هستند و نتایج باید با احتیاط تفسیر شوند.

کنترل و پیشگیری

با ضدعفونی کردن پی در پی جایگاه های نگهداری دام و نگهداری علوفه در شرایط مناسب برای جلوگیری از کپک زدن آنها، غلظت کونیدیوم های هوابرد آسپرژیلوس کاهش می یابد. اصولا کنترل و پیشگیری درباره عفونت پنومونی جوجه ها است. در این باره، استفاده از گاز فرمالین (فرمالین + پرمنگنات) و محلول سولفات مس ۵ در هزار برای ضدعفونی کردن جایگاه در کارخانجات جوجه کشی پیشنهاد می شود. همچنین، از اسپری اینوکونازول(Inoconazole) به میزان 1.5 گرم به ازای هر مترمربع آشیانه نیز می توان استفاده کرد که در این حالت تلفات به میزان زیادی کاهش می یابد. افزودن ترکیبی به نام هامایسین (Hamycin) به آب آشامیدنی پرندگان برای کنترل و پیشگیری آسپرژیلوزیس موفقیت آمیز بوده است. برای پیشگیری از آسپرژیلوزیس، سوزاندن بستر آلوده، شستشو و ضدعفونی کردن دانخوری و آبخوری ها، جمع آوری منظم و پی در پی تخم مرغ ها، ضدعفونی کردن وسایل حمل و نقل تخم مرغ ، شستشو و ضدعفونی کردن قسمت های مختلف ماشین جوجه کشی پس از هر بار استفاده، اجتناب از خریداری دان کپک زده و نگهداری دان در شرایط مناسب پیشنهاد می شود.

درمان

درمان پنومونی جوجه ها، در موارد حاد غیرممکن است و در موارد مزمن نیز غالبا با شکست روبه رو می شود. در صورتی که سن جوجه ها کمتر از یک هفته و شدت آلودگی زیاد باشد، تمام گله و گروه جوجه ها باید نابود شوند. اما در صورتی که شدت آلودگی کم باشد، جداسازی جوجه های آلوده، برداشتن بستر و ضدعفونی کردن سالن با محلول سولفات مس ۱ درصد یا بخار فرمالین و درمان گله با داروهای ضد قارچی نظیر نیستاتین(Nistatin )، آمفوتریسین B و تریکومایسین پیشنهاد میشود. افزودن مایکواستاتین (نیستاتین) و املاح سدیم و کلسیم پروپیونات و ویوله دوژانسین به غذا و سولفات مس یک در دو هزار به آب آشامیدنی پرندگان، از رشد قارچ ها به طور مؤثری جلوگیری خواهد کرد. رینیت مزمن آسپرژیلوسی در سگ با جراحی و جدا کردن بافت های آلوده و در پی آن تجویز داروهای ضد قارچی موضعی نظیر نیستاتین و لوگل ۱ درصد درمان می شود. برای درمان ورم پستان آسپرژیلوسی گاو، داروهای ضد قارچی موضعی مانند نیستاتین و کلوتریمازول را مستقیما در داخل کارتیه های پستانی تزریق می کنند. نام ها و شکل های تجاری این نوع داروها در لیست پمادهای پستانی آمده است.

vetshoop.ir

اپلیکیشن موبایل دامپزشک همراه

برای تهیه محصولات دامپزشکی و دامپروری ، کتابها و فیلم های آموزشی از قسمت زیر استفاده کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۱۳:۵۸
امین زمانی پور

آریتمی در اسب

( arrhythmia )

آریتمی قلبی عبارت است از به هم خوردن نظم ضربان قلب که به دو گروه اصلی تقسیم می شوند:

1- آریتمی Functional :

عبارت است از آریتمی غیر مرضی مانند A.V Block درجه 1 و 2

2- آریتمی Organic :

عبارت است از آریتمی های مرضی مانند A.V Block درجه 3

انواع آریتمی های قلبی :

1- بلوک سینوسی دهلیزی ( Sinoatrial Block )

هنگامیکه گره سینوسی (گره پیشاهنگ ) بنا به هر

دلیلی نتواند یک یا چند ضربان تولید کند و یا ضربانی را که گره سینوسی ایجاد می کند، به هر علتی در حد فاصل بین گره سینوسی و بافت دهلیز متوقف شود، این نوع آریتمی رخ می دهد.

در این نوع آریتمی بر روی نوار الکتروکاردیوگرام، برای موجی که دچار بلوک شده، امواج P , QRS , Tوجود ندارد.

این نوع آریتمی در نشخوارکنندگان به ندرت اتفاق می افتد.

از جمله عوامل ایجادکننده آن می توان به فعالیت بیش از حد عصب واگ، ضایعات ناحیه دهلیز و گره سینوسی، فیبروز در اطراف گره سینوسی و بالا بودن غلظت Ca , K سرم و مسمومیت با داروهایی مانند دیگوکسین اشاره نمود.

2- آریتمی سینوسی ( Sinus Arrhythmia )

آریتمی سینوسی رایج ترین نوع آریتمی در بین حیوانات است.

تنها فرق نوار الکتروکاردیوگرام این آریتمی با حالت طبیعی این است که فواصل RR ( به صورت منظم یا نامنظم) طولانی یا کوتاه میباشند.

در استفاده از گوشی فاصله بین دو تا P طولانی تر از حالت طبیعی می باشد.

دو نوع آریتمی سینوسی وجود دارد:

- آریتمی سینوسی تنفسی:

در این نوع در هنگام دم، ریت قلب زیاد می شود و در زمان بازدم کاهش می یابد آه با تزریق آتروپین اصلاح می شود.

- آریتمی سینوسی غیر تنفسی:

نام دیگر آن آریتمی سینوسی پس از ورزش است که در اسب دیده می شود.

3- بلوک دهلیزی بطنی ( A.V Block )

عبارت است از اختلال در جریان الکتریکی از دهلیز به گره دهلیزی بطنی که منشأ آن گره دهلیزی بطنی می باشد.

بسته به شدت و ضعف این اختلال،این آریتمی به درجات یک، دو و سه تقسیم می شود:

- بلوک درجه 1 :

بعد از موج P موج QRS وجود دارد.

- بلوک درجه 2 :

بعد از موج P موج QRS وجود ندارد و برخی از امواج از AV عبور نمیکنند.

- بلوک درجه 3 :

بعد از موج P موج QRS وجود ندارد و همه امواج از AV عبور نمیکنند.

4- ضرباﻧﻬای زودرس ( Premature Beats )

در این نوع آریتمی، نقطه ای خارج از پیشاهنگ جایگزین گره سینوسی شده و بعنوان پیشاهنگ جدید عمل می کند.

این نقطه می تواند در دهلیزها یا در گره دهلیزی

- بطنی و یا در بطن باشد.

اگر پیشاهنگ جدید در دهلیز باشد:

موج QRS –T طبیعی و P غیر طبیعی یا طبیعی (بسته به محل) است.

اگر پیشاهنگ جدید در گره دهلیزی بطنی باشد:

موج QRS –T طبیعی و P غیر طبیعی (که می تواند قبل، بعد و یا همزمان با QRS باشد) است.

اگر پیشاهنگ جدید در بطن باشد:

موج QRS –T غیر طبیعی و P وجود ندارد.

5- فیبریلاسیون دهلیزی ( Atrial Fibrillation )

در فیبریلاسیون دهلیزی بافت دهلیزها بوسیله یک نقطه یا نقاط مختلفی در دهلیز دچار تحریکات متعدد شده و دپلاریزاسیون می شود.

در این عارضه انقباض منظم دهلیز وجود ندارد و گره دهلیزی - بطنی بوسیله ضرباﻧﻬای متعدد در دهلیزها بمباران می شود.

اثر فیبریلاسیون دهلیزی روی بطنها باعث ایجاد ضربانات نامنظم می شود، در نتیجه نبض بسیار نامنظم است.

در گاو فیبریلاسیون دهلیزی معمولا همزمان با ناراحتیهای گوا رشی و یا بیماریهای متابولیکی دیده می شود و در اغلب موارد پس از درمان بیماری اصلی، این آریتمی بر طرف می شود.

در زمان بروز اندوکاردیت و میوکاردیت و پس از تجویز نئوستیگمین در گاو این نوع آریتمی می تواند اتفاق بیفتد.

درمان فیریلاسیون دهلیزی:

درگاو استفاده از داروهای ضد آلرژی مرسوم نیست و می بایست عامل اصلی شناسایی و درمان شود.

جهت درمان از Quinidine استفاده می شود. این دارو بر روی عصب واگ اثر می کند وباعث کند شدن ضربان قلب می شود و یا آن نقطه را در دهلیز متوقف می کند.

در ابتدا یک دوز امتحانی (در حدود 5 گرم ) به دام خورانده می شود. اگر حساسیت ایجاد نشد، درمان هر 2 ساعت، 10 گرم (تا زمانی که آریتمی از بین برود ) به حیوان خورانده می شود. باید توجه داشت که درمان را میتوان حداکثر تا 6 بار ( 60 گرم ) ادامه داد و تجویز بیش از این حد باعث ایجاد مسمومیت در دام می شود.

6- پیشاهنگ سرگردان ( Wandering Atrial Pacemaker )

در این نوع آریتمی در هر زمان، یک نقطه ای در دهلیز عمل گره پیشاهنگ را انجام می دهد که بر روی نوار، موج P متغییر ظاهر می شود.

این نوع آریتمی منشأ مرضی ندارد و فیزیولوژیک می باشد.

7- برادی کاردی سینوسی ( Sinus Bradycardia )

در این نوع آریتمی تمام ایمپالسها از گره سینوسی منشأ می گیرند ولی تعداد پالسها در واحد زمان کمتر از حد طبیعی است.

در نوار الکتروکاردیوگرام فواصل RR خیلی طولانی است ولی تمامی فواصل با هم برابرند.

از جمله عوامل بوجود آورنده این آریتمی می توان به بالا بودن ت ونیسیته عصب واگ، بالا بودن فشار CSF افزایش فشار خون، لحظات قبل از مرگ، جراحی، ضربه، یرقاﻧﻬای پیشرفته، مسمومیت با گیاه خرزهره و داروهای دیجیتالیس اشاره نمود.

درمان:

درمان اصلی بر اساس پیدا نمودن عامل اولیه و درمان آن می باشد . اگر عصب واگ دچار آزردگی شده باشد، به علت عدم ترمیم پذیری آن، درمان موثر نمی باشد.

به هر حال تجویز آتروپین یکی از اساسی ترین اقدامات درمانی می باشد.

8- تاکی کاردی سینوسی ( Sinus Tachycardia )

در این نوع آریتمی تمام ایمپالسها از گره سینوسی منشأ می گیرند آه تعداد آﻧﻬا در واحد زمان بیشتر و فواصل RR کمتر از حد طبیعی است ولی دارای فواصل برابری است.

از جمله عوامل این عارضه می توان به تشویش و اضطراب، هیجان، تمرینات بدنی، کم خونی، ارتفاعات، بیماری های قلبی عروقی تنفسی، بیماریهای کلیوی، تب و... اشاره نمود.

vetshoop.ir

اپلیکیشن موبایل دامپزشک همراه

برای تهیه محصولات دامپزشکی و دامپروری ، کتابها و فیلم های آموزشی از قسمت زیر استفاده کنید.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۱۳:۵۳
امین زمانی پور

آبستنی طولانی مدت در دام

عوامل بسیاری طول مدت آبستنی را در اسبها و نشخوارکنندگان تحت تأثیر قرار میدهد. اختلافات طبیعی در طول دوره آبستنی ناشی از عوامل ژنتیکی. تغذیه ای و محیطی است. گونه، نژاد و جنس جنین. درجه حرارت محیط و طول مدت فتوپریود عواملی هستند که در دامنه طبیعی طول آبستنی طول مدت آبستنی را تحت تأثیر قرار میدهند.

طول مدت آبستنی در مادیانهای نژاد تاروبرد دامنه ای از ۳۷۴-۳۱۰ روز، در گاوهای شیری از ۲۹۲ - ۲۷۵ روز، در گاوهای گوشتی از ۳۱۰۔ ۲۷۱ روز، در میشها از ۱۵۵ - ۱۴۳ روز و در بزها از ۱۵۵ - ۱۴۶ روز دارد.

دوره های طولانی آبستنی آنهایی هستند که از تغییرات طبیعی در طول آبستنی که ناشی از عوامل ژنتیکی، تغذیه ای و محیطی می باشد، فراتر می رود. در آبستنی طولانی پاتولوژیک، مانعی در مقابل مکانیسمهایی که باعث آبستنی و شروع زایمان می شوند، ایجاد می گردد. آبستنی طولانی پاتولوژیک به عوامل ژنتیکی، عفونی و سمی نسبت داده میشود.

از میان اشکال متعدد آبستنی طولانی به علت عوامل ژنتیکی، شکلی که در گاوهای گرنزی و هولشتاین رخ می دهد به بهترین نحوی شرح داده شده است. در هر یک از این گاوها، جنین بعلت هیپوپلازی آدرنال قادر به شروع زایمان در زمان مقرر نبود. آبستنی طولانی از ۳ هفته تا ۳ ماه بیش از آبستنی طبیعی در تعدادی از نژادهای گاو شیری دیده شده است. گراوس، هنسل و کروک، آبستنی ۴۴۱ روزه را در یک جنین هولشتاین که مبتلا به آپلازی بخش دیستال هیپوفیز قدامی (pars distalis) و هیپوپلازی شدید غدد آدرنال و تیروئید بود، شرح دادند.

 آبستنی طولانی مدت گاو با دو نوع جنین مختلف در ارتباط بوده است. در اولین تنوع، جنین دارای اسکلت بزرگ و رشد بیش از حد ساختارهای اپیدرمی اندامها مانند مو و سم ها بوده ولی هیچ بدشکلی را نشان نمی دهند. جنین نوع دوم ممکن است کامل و یا نارس باشد و ناهنجاریهایی را در مغز و سیستم اعصاب مرکزی نشان میدهد و رشد آنها در حدود ماه هفتم آبستنی متوقف میشود. هر دو نوع جنین دارای آدرنال هیپوپلاستیک و یا فاقد

غده آدرنال بودند. این ناهنجاریها از طریق یک صفت مغلوب اتوزومی به ارث می رسد.

عفونتهای متعددی در ایجاد آبستنی طولانی مدت درگیر هستند. ویروس زبان آبی، ویروس اسهال ویروسی گاو و ویروس بیماری مرزی می توانند باعث جراحات شدید مغزی در جنین شوند که باعث فقدان هیپوتالاموس و ساقه هیپوفیز می شود. در اثر فقدان هورمون آدرنوکورتیکوتروپیک رخدادهای پیاپی که برای زایمان ضروری است ایجاد نخواهد شد.

وراکروم کالیفرنیکوم (Vcratrum califorticun1) حاوی عامل تراتوژنیکی بنام سیکلوپامین (Cyclopamine) است. هنگامی که میشهای آبستن در روز ۱۴ آبستنی سیکلوپامین دریافت کردند، جنین های آنها فاقد هیپوفیز شده و یا دارای ساقه هیپوتالامیک معیوب بودند. این نواقص منجر به آبستنی طولانی در اثر هیپوپلازی ثانویه آدرنال میشوند.

آبستنی طولانی مدت در مادیانها از مواردی است که ایجاد زایمان در آن کاربرد دارد. اگرچه اهمیت بالینی آبستنی طولانی مدت در مادیان بعلت عدم ارتباط ظاهری بین طول مدت آبستنی و آمادگی برای تولد، مشخص نشده است. کره های نوزاد ناقص الخلقه از آبستنیهای با طول مدت طبیعی و بیشتر از حد طبیعی حاصل شده اند. از طرف دیگر از یک آبستنی ۳۹۹ روزه دو کره دوقلو طبیعی حاصل شد. کلا آبستنی طولانی در مادیان ناشی از کره های بسیار بزرگ و سخت زایی نیست. بنابراین در غیاب علائم بالینی که ایجاد زایمان در آبستنی در معرض خطر زیاد (high-risk pregnancy) و تأمین معیارهای لازم برای ایجاد زایمان را تضمین میکند. هیچ دلیلی برای ایجاد زایمان انتخابی در مادیانی که دارای آبستنی طولانی مدت است وجود

ندارد.

 تشخیص

رهیافت به تشخیص آبستنی طولانی مدت در مادیانها و نشخوارکنندگان مشابه است. اگر دامدار نگران این مسأله بود که آبستنی طولانی مدت در یک دام طبیعی چیست، باید سابقه دقیق جفتگیری دام کسب شود. از آنجا که هیچ یافته بالینی یا آزمایشگاهی شاخص آبستنی طولانی مدت وجود ندارد، تشخیص بر پایه سابقه و معاینه فیزیکی دام صورت میگیرد. وضعیت کلی مادر باید تعیین شود. علاوه بر سابقه تولیدمثلی برخورد دام با عوامل عفونی و گیاهان سمی باید مشخص شود. مهمترین عواملی که باید بخاطر سپرده شود عبارتند از تاریخ جفتگیری، زمان تشخیص آبستنی و انجام نشدن زایمان درزمان مورد انتظار. مجاری تولید مثل باید از نظر وجود رحم آبستن و وجود شواهدی، هرچند بسیار ضعیف، از زمان زایمان یا

نزدیک بودن زمان زایمان مورد معاینه قرار گیرد. از اولتراسونوگرافی تشخیصی برای ارزیابی زنده بودن و سلامت جنین با تعیین تعداد ضربان قلب، اندازه و حرکت جنین، ضخامت جفت و تخمین میزان مایع آلانتوئیک می توان استفاده کرد. نباید از ایجاد زایمان استفاده کرد مگر اینکه هدف نجات جنین در آبستنی در معرض خطر زیاد باشد. در غیر این صورت، مادیان باید معاینه شود و اگر وضعیت او مناسب بود، باید به دامدار اطمینان داده شود که آبستنی احتمالا طبیعی است و کمی صبر منجر به تولد کره ای طبیعی با ماک و ایمنی غیرفعال کافی می شود.

vetshoop.ir

اپلیکیشن موبایل دامپزشک همراه

برای تهیه محصولات دامپزشکی و دامپروری ، کتابها و فیلم های آموزشی از قسمت زیر استفاده کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۰۷
امین زمانی پور

آلوپسی در اسب

( Alopecia )

اتیولوژی

آلوپسی فقدان کامل مو یا پشم است و هیپوتریکوزیس زمانی است که میزان مو یا پشم کمتر از حد طبیعی باشد یا کم پشتی رخ دهد. هر دو عارضه ممکن است به علل زیر وقوع یابد:

1. نقص در رشد فولیکول ها: مثل هایپوتریکوزیس مادرزادی

2. از بین رفتن فولیکول ها بعد از زخم های عمیق پوست که فولیکول را نابود می کند: مثل sica tricia در اثر اسکار، هم چنین آسیب های فیزیکی، شیمیایی، حرارتی و عفونت های خاص مثل انکوسرکیازیس جلدی نیز باعث ازبین رفتن فولیکول ها شده و مو رشد مجدد ندارد.

3. نقص فولیکول ها در تولید مو یا فیبر: مثل آلوپسی متقارن ارثی، هیپوتریکوز مادرزادی، بیماری دیس اریتروپوئز و دیس کراتوز ارثی (Congenital dyserythropoiesis and dyskeratosis ) در گوساله ها، هیپوتیروئدیسم مادرزادی یا گواتر ناشی ار کمبود ید در مادر ، به دنبال عفونت های ویروسی در مادر مثل BVD یا بیماری ویروسی مشابه درگوسفند مثل border disease ، آلوپسی آروآتا (areata alopecia) در اسب وانسان ، یماری Buldy calf در گوساله ها که سرشان کاملا طاس است.

4. ازبین رفتن فیبرهای موی تولید شده: مثل درماتومایکوزیس یا درماتوفیتوزیس، درماتوفیلوزیس در تمام گونه ها، آلوپسی متابولیک متعاقب یک دوره سوء تغذیه یا بیماری شدید، استفاده بیش از حد از روغن وال، روغن خرما یا سویا در جانشین شونده های شیر

5. آلوپسی تروماتیک در اثرخاراندن بیش از حد بعلت آلودگی با شپش، جرب و مالیدن خود به آخور و افسار

6. مسمومیت با سلنیوم آرسنیک، جیوه و تالیوم از دیگر موارد است.

7- کمبود فسفر و کمبود مس ، کمبود روی مادرزادی

8- بیماریهای قارچی

نشانه های بالینی

زمانی که آلوپسی در اثر شکستن فیبر باشد تنه ی فیبرهای قدیمی یا فیبرهای جدید درحال رشد ممکن است دیده شود. زمانی که فیبرها رشد نمی کنند پوست حالت صیقلی دارد و در اکثر موارد نازکتر از حد طبیعی می باشند. در موارد آپلازی ماردزادی فولیکول ( نقص مادرزادی فولیکول) موهای عادی پوشاننده حضور ندارند ولی موهای خشن تر لامسه ای اطراف چشم ها، لب ها و اندام های انتهایی اغلب حضور دارند. فقدان مو حساسیت دام را نسبت به تغییرات ناگهانی دمای محیط افزایش می دهد. ممکن است نشانه های بیماری اولیه وخارش وجود داشته باشد.

درمان

درمان اولیه: حدف عامل تروما یا سایر عوامل آسیب رسان به فیبرها. در مواردی که اشکال در فولیکول یا رشد فیبر باشد معمولا درمانی انجام نمی شود.

vetshoop.ir

اپلیکیشن موبایل دامپزشک همراه

برای تهیه محصولات دامپزشکی و دامپروری ، کتابها و فیلم های آموزشی از قسمت زیر استفاده کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۲ ، ۱۱:۰۴
امین زمانی پور

آبسه در اسب

 ( abscess )

آبسه تجمعی چرکی است. در آبسه‌های پوستی در لایه زیرین پوست، نه در خود پوست، چرک تجمع می‌یابد. این یک وجه تشخیص قطعی آبسه از دیگر تورم‌های پوستی است، چون در اغلب اینها التهاب وجود دارد. آبسه‌ها با تجمع چرک موجب تورم می‌شوند. اگر آبسه بر روی سطح نرمی از بدن مانند عضله قرار داشته باشد این تورم قابل رویت نیست و بالعکس اگر آبسه بر روی ناحیه سفت بدن همانند استخوان قرار داشته باشد هرگونه تورمی ایجاد برآمدگی می‌کند. ناحیه آبسه هنگام لمس گرم است. این گرما به علت خون رسانی شدید به ناحیه ملتهب است و این خون رسانی روی دمای پوست ناحیه تأثیر می‌گذارد. آبسه دردناک است. یکی از عوامل ایجاد کننده درد، آزاد سازی مواد شیمیایی توسط بدن برای مبارزه با عفونت است و عامل دیگر ان اشغال شدن و متسع شدن ناحیه مربوطه زیر پوست توسط آبسه است. آبسه در واقع سطحی از پوست را با کنار زدن لایه‌ها و جدا کردن آنها از هم منحل می‌کند. بطور دقیق یک آبسه حاوی مایعی است که اصطلاحاً به آن چرک می‌گوئیم. قسمتی از این چرک شامل مایع میانی بافتی، بخشی از آن شامل گلبول‌های سفید مرده علی الخصوص نوتروفیل‌ها و قسمتی حاوی باکتری‌های زنده و مرده است. تشکیل آبسه به این صورت اتفاق می‌افتد که باکتری‌هایی که در جریان خون در حال گردشند در یک ناحیه خاص ساکن می‌شوند و در آنجا تکثیر یافته و به واسطه آن لایه پوست شکسته شده و باکتری‌ها راهی برای عبور از خلال زخم پیدا می‌کنند. هنگامی که باکتری‌ها شروع به تکثیر کردند، نوتروفیل‌ها به ناحیه تکثیر باکتری جذب می‌شوند و موجب واکنش‌های التهابی و آزاد شدن مایع می‌گردند. چرک قادر است سطح مربوطه، را از بین ببرد، همچنین می‌تواند با انحلال پوست ناحیه مربوطه سوراخی ایجاد کند که از آن طریق چرک از سطح پوست خارج می‌شود. آبسه در مراحل ابتدایی تشکیل سفت است و به تدریج با تجمع چرک نرم تر می‌شود. سپس یک ناحیه از پوست روی آن، شروع به نازک شدن کرده و بالاخره چرک از این نقطه به صورت انفجاری خارج می‌شود. اگر آبسه از پایین ترین نقطه خود بترکد، غالباً همه چرک موجود در آن خارج می‌شود.

عملکرد درمانی

همیشه بهتر است که چرک خارج شود. پس ما باید تدابیری برای باز شدن آبسه به سطح پوست بیندیشیم. تحریک پوست با گرما روش موثری در این زمینه است. برای این منظور می‌توان از بانداژی که به آب گرم آغشته شده است بر روی تمام ناحیه آبسه استفاده کرد. این عمل ظرف مدت 10 الی 15 دقیقه منجر به کاهش درد اسب می‌شود اگر مبادرت به خارج کردن چرک توسط نیشتر زدن با اسکالپل می‌کنید، مربوط بودن پوست ناحیه مربوطه بسیار سودمند است، هنگامیکه آبسه در حال خشک شدن است، با ضماد گذاری می‌توان به خروج چرک، کمک نمود. اگر ضماد گذاری به مدت زیادی صورت گیرد، به مرگ سلول‌های لبه پوست شده منتهی و بهبود را به تعویق می‌اندازد. تجویز آنتی بیوتیک در کشتن باکتری‌ها به سیستم ایمنی اسب کمک می‌کند. استفاده از اسپری‌ها و کرم‌ها در اطراف آبسه که در آنجا چرک نمی‌تواند به خوبی خشک شود تأثیر گذار است. علاوه بر آنتی بیوتیک‌های تزریقی، می‌توان از ترکیب تری متوپریمی که به صورت پودر خوراکی یا خمیری است، استفاده نمود. چرک، حاوی باکتری‌های آلوده و مرده است. چرک موجود در یک آبسه می‌تواند زخم‌های دیگر را هم آلوده سازد. به همین جهت بطور مداوم پوست ناحیه اطراف آبسه را بشوئید و تمیز نگه دارید. اگر قرار است مقدار زیادی از چرک تخلیه شود، باید پوست زیر آبسه را با وازلین بپوشانید.

هر چیز که با چرک در تماس است باید ضد عفونی شود حتی ناحیه‌ای از اصطبل که آلوده به چرک می‌شود.

vetshoop.ir

اپلیکیشن موبایل دامپزشک همراه

برای تهیه محصولات دامپزشکی و دامپروری ، کتابها و فیلم های آموزشی از قسمت زیر استفاده کنید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۲ ، ۱۰:۲۲
امین زمانی پور